بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام به همه و تبریک میلاد با سعادت امام جواد ( علیه السلام )
السلام علیک یا محمد ابن علی یا جواد الائمه
و السّلام علی علی ابن موسی الرّضا المرتضی
امام رضای عزیز من !
این رباعی تقدیم به گل روی شما در ولادت فرزند عزیزتان :
این بنده ، گدای خانه زاد است آقا
شاد است : ز شادی تو شاد است آقا
میزان ارادت مرا میبینید ؟!
انگشتریم حرز جواد است آقا !!
لطفاً دوستانی که این رباعی را میخوانند صلواتی را به امام جواد و امام رضا ( علیهما السلام ) هدیه بفرمایند
به نام خدا
با سلام
به بهانه باز پخش سریال ساختمان پزشکان باز نشر میکنم نوشته خود را که در مرداد سال 89 نشر داده بودم :
چند نکته قابل تأمل در باره ساختمان زرشکان ! ... چیز ... یعنی پزشکان! :
جامعهای که سریال "ساختمان پزشکان" روایتگر آن است جامعه ای است که افراد آن دارای این صفات هستند : کلاهبردار، پول پرست ، فرصتطلب، دروغگو، خائن، خِنگ، یا به معنای بهتر، جامعهای با افراد به معنای واقعی کلمه « عوضی » ! و یک نفر راستگو، منطقی، با سواد و خوشقلب، در آن پیدا نمی شود .
دکترهای بدون مریض ، دکترهایی که اسم منشور اخلاقی پزشکی تا الآن حتی به گوششان نخورده ، دندان پزشکانی که بیشتر به شکنجه گر شبیهند تا دندان پزشک و ...
البته این همه زرشک ... !! ( چیز ... ببخشید : پزشک ) معلوم نیست مدرکشان را از دانشگاه های داخل کشور گرفته اند یا ...
مُنشیهایشان هم که نورٌ علی نور هستند !! اِندِ لودگی و خنگولی !!
آنقدر درد در مورد پخش این مزخرف به نام ساختمان پزشکان زیاد است که مثنوی هشتاد من کاغذ شود !!
از تبلیغ زیر پوستی « همجنس بازی » گرفته تا رابطه خودمانی عروس و برادر شور ( که این یکی عادی عادی است ) تا احترام متقابل پدر و پسر و ... الخ
این هم چند موضوع در این باره :
"ساختمان پزشکان" مروج سبک زندگی غربیست البته میشود گفت که این سبک زندگی غربی، سبک زندگی طبقهی خاصی در تهران امروز است.
"ساختمان پزشکان" مروج بیحیایی و بی عفتی در جامعه است.
"ساختمان پزشکان" مخرب چهره و نقش پدر و مادر در خانواده است.
نویسندگان ساختمان پزشکان افکار"فروید" دانشمند یهودی و معتقد به آزادی جنسی را با چسباندن تابلوی آفرینش انسان بر دیوار اتاق دکتر افشار او را قهرمان دکتر افشار معرفی میکنند.
به این سه تصویر پشت سر هم توجه کنید تا فکار نویسندگان این سریال بیشتر قابل لمس برایتان باشد
( تصویر اول در این سریال ) تابلوی نصب شده دراین تصویر توجه کنید :
(پوستر فیلم ای.تی ساخته اسپیلبرگ کارگردان صهیونیست و الهام گرفته از تابلوی آفرینش انسان)
راستی مقصر اصلی در این بین کیست؟
نویسندگان این سریال که مروج افکار انحرافی اند؟
ما بینندگان که ذائقه مان را سپرده ایم دست بعضی ؟!
یا مسئولین صدا و سیما که با تساهل و تسامح با خودشان میگویند ان شاء الله گربه است ؟
راستی راه جلوگیری از این انحرافات در دانشگاه عمومی صداو سیما چیست؟
خدا به دادمان برسد !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام
ماه رجب ، لیله الرّغائب ، اولین پنجشنبه ماه رجب ، شب جمعه ...
خدا همه مقدمات را آماده کرده برای برآوردن اینهمه آرزو که در دلمان انبار کردهایم !
به شرطها و شروطها :
1- « آرزویمان » حقیقی باشد ( یکی آرزو داشت یک گله گرگ داشته باشد که بروند و گاوهای آرزوهای دیگران را بخورند ! )
2- آرزوهایمان را « بخواهیم » ! ما خواستههایمان را « نمیخواهیم » فقط آنها در دلمان انبار میکنیم . دوست داریم نگفته بگیریم ! آدم باید برای گرفتن سمج باشد ، اصطلاح «گدای سامرا » به گوشتان خورده !؟ . آدم را ول نمی کنند تا بگیرند !
3- اوّل برای دیگران بخواهیم و دعا کنیم بعد برای خودمان . اصلاً برای خودمان نخواستیم نخواستیم ؛ « او » که می داند ما چه می خواهیم و چه چیزی به سودمان است و بخیل هم که نیست ، میدهد !
4- موانع را رفع کنیم . گناه مانع استجابت دعاست . یک نفر رفته بود باغ وحش . دستش را کرده بود لای قفس شیر ها . یک شیر نر گنده هم داشت میامد طرف دستش ؛ یک نفر دیگر او را دید و سریع دستش را کشید بیرون ، یارو که دستش را توی قفس شیر کرده بود علّت بیرون کشیدن دستش را از او پرسید جواب شنید : یا تو نمی دانی « شیر » چیست ، عقلت پاره سنگ برداشته !! یا ما نمی دانیم گناه و رابطهاش با مانع بودن استجابت چیست ،؛ یا ... ! ( که با وجود گناهان بسیار انتظار استجابت هم داریم ) یا کلاً به دنبال استجابت نیستیم !
5- همه دوستان ، غریبه ها ، آنهایی که به ما بدهکارند ، آنهایی که ما به آنها بدهکاریم ، آنهایی که اذیتشان کردیم ( مخصوصاً در محیط وب ) ، آنهایی که اذیّتمان کردند ؛ خلاصه همه و همه ( استدعا می کنم ) برای ما دعا کنند ؛ چه دعایی ؟ هیچی فقط « خدا از ما راضی باشد » هیچ چیز دیگر نمیخواهیم
راستی 1 : حالا که باید مقدمه ای فراهم نمود که « برآورنده حاجات » دستمان را بگیرد و از زیر بار گناهان بکشد بیرون ؛ عدهای هنوز به دنبال شکستن دل امام زمان (عجل الله فرجه ) هستند!
راستی 2 : شما می گویید گذاشتن عکسها و مطالبی که دهن کجی به دین و شریعت است قلب امام زمان (عجل الله فرجه ) را نمی شکند؟!
راستی 3 : کسی که قلب امام زمان را به درد میآورد چقدر به برآورده شدن آرزوهایش نزدیک است !؟
و آرزوها که همچنان انبار می شوند
یا حق
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
من آنقدر این جمله ( یعنی : « بسم الله الرّحمن الرّحیم » ) را دوست دارم که برای گفتنش دوست دارم صد بار بگویم : « بسم الله الرّحمن الرّحیم » بعد بگویم « بسم الله الرّحمن الرّحیم » !
باور نمی کنید !
تعجب می کنم از کسانی که « بسم الله الرّحمن الرّحیم » نمیگویند !
اگر یک دفعه یادم برود بگویم « بسم الله الرّحمن الرّحیم » کفرم از خودم بسر میآید ، حالم از خودم بهم می خورد
آی !
بسم الله الرّحمن الرّحیم ارکان عالم را پرکرده است
ارکان وجود من و شما را
چطور دلتان میآید با وجود « او » این همه از عشق دیگران دم بزنید ؟!
باور کنید !
دیگران مشتی گوشت و استخوان کادو پیچ شده بیش نیستند .
خیلی دیگر هنر کنند چهار تا کلمه زیبا هم لایشان گذاشته اند .
« آنها » غریبه اند
تنها آشنای حقیقی « او » ست
و قلب تنها سکه ایست که اگر قلب ( تقلبی ) نباشد فقط با آن باید خدا را خرید
دلتان میآید با نام او شروع نکنید پس :
بسم الله الرّحمن الرّحیم ؛ خدا نگهدار
به نام خدا
با سلام
طنز انتخاباتی
ــ از همه کسانی که با پیامک ، بیانیه ، « نظر مساعد » ، هُل دادن ، پیام در بخش خصوصی پیام رسان ، بخش عمومی وبلاگ ، جار و جنجال ، سیاه نمایی و حتی با فحش و ناسزا از اینجانب تقاضای عاجزانه کردند که خودم را کاندیدای ریاست جمهوری پارسی بلاگ کنم! صمیمانه و از ته دل تشکر عرض میشوم!
البته تعدادشان زیاد نبوده!
خودم از طریق وبلاگ دیگری که همین امروز ساخته ام از خودم تقاضا کردم که ... شرمنده ! ... نشد !( میدونستند من میخوام بیام ـ شاید هم احتمال میدادن ـ سریع مهلت ثبت نام را تمامش کردند رفت پی کارش ! ... تمدید ممدید هم نکردند ، اً کِ هی ! )
البته الآن هم دارم به سود خودم انصراف میدهم !
البته شاید گمانه زنی ( با خودم ) برای حضور مجدد رو تا لحظاتی بعد ادامه بدم ! ( جهت تغییر نظرمکه بیام ! )
نبود ؟! ... رفتیما !
حالا در مرحله کلنجار رفتن با خودم هستم ! ... اگر مدیر پارسی بلاگ ( حالا مدیر نشد ناظم ! ـ چه فرقی با تفاوت داره ! ) تقاضا بکنه شاید رفتم و ( بعد از گذشت یکی دو روز از اتمام مهلت ثبت نام ) خودمو ثبت نام کردم !
من مگه چه کم از وثوق بهروزی دارم ! ( اسمش همین بود دیگه !؟ )
... قرص ؟! ... نه بابا کی قرص مرص میخوره !
آهان ! ... خدا را شکر یک طرفدار پیدا شد ... آی به من رأی بدین من با خودم در حال چانه زنی برای ائتلافهستم
به رئیس دفترم گفتم اگه من انتخاب بشم به همه یه تانک میدم ! ... چی بودجه نداریم ؟! ... دیگه یه هلی کوفتر که میتونم بدم ! ... نمیتونم ؟! ... یه پراید ؟! ... نچ !؟ …یه پرادو چطو ، اونم نداریم ؟! ... ای داد ما که هیچی نداریم ! ... دیگه یه مشت پسته که داریم ؟! ... آها ... می گم از رفسنجان دو سه مشت پسته بیارن ... به هر نفر این مثقال می رسه ! طرح خوبیه
آاااا ... اینه ! ... یکی داره لبخند می زنه ! ... اسم ستاد انتخاباتیم رو هم پیدا کردم : « لبخند برای ائتلاف میان من و « من »در واکنش به تحریم سیاستهای یکجانبه برخی برای جلوگیری از ثبت نام امثال من » خوبه نه ؟!
آقا ! اگر یک چیز در دنیا باشه که واقعاً از ته جگر ( یه بار جیگر نخوانید ها ! ) به آن عشق می ورزم « احساس تکلیفه!! »... من اصلاً از بچگی کارم بود هی تکلیف بنویسم و یک نفر هم هی خطش بزنه ! ... امروز هم که دیدید ! از قصد مهلت ثبت نام رو تمام کردند که من نتوانم به احساس تکلیفی که از خودم میخواستم به منصه ظهور برسونم ، برسم ( ادبیات را ... ـــ می خواستم بگویم « حال می کنید » که دیگه نگفتم ! )
خلاصه دارم میرم یه چرتی بزنم ؛ همگی متوجه باشند تا من می رم برگردم رأیم کم و گُم نشه .
زن ! ... این پلاستیک قرصا کجاس !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام بر همه
صدای پای رجب المرجب ، ماه امیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) تا پشت پنجرههای نگاه ما رسیده است .
خدا را شکر
یعنی میشود یکبار دیگر چشمم به چهره دلآرای او روشن شود ؟!
و بعد از آن شعبان ماه انقطاع الی الله و بعد رمضان مهمانی خود خدا !
ضمن تبریک حلول این ماه به اهلش ؛
این غزل بسیار قدیمی از خودم ، تقدیم به آنانی که دارند برای پذیرایی از این ماه فرخنده خود را آماده می کنند
کمال انقطاع
ناشکیبیم از خیال انقطاع
لحظههای بی زوال انقطاع
آسمان روبرو آبی شده است
وا کنیم ای کاش بال انقطاع
گوش شیطان کر ! فرو خواهیم برد
دست خود را در زلال انقطاع
ذکر میپاشیم بر لبهای خویش
تا برویانیم خال انقطاع
خون سرخ ماست آب ریشه اش
غرس شد هر جا نهال انقطاع
قلب ما زین پس هوادار جنون
چشم ما زین بعد مال انقطاع
میبریم از غیر ، واصل میشویم
گر میسّر شد کمال انقطاع !
اللهمّ اعنّا علی صیامه و قیامه و استنانِ بسنةِ نبیّک فیه ، حتی ترضی عنّا یا سریع الرّضا
به نام خدا
با سلام
فایل صوتی یکی از شعر خوانیهای این حقیر به نام « عدالت محض » که تقدیم به مولی الموحدین امیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) است را برای عاشقان آن حضرت می گذارم
امید دارم بنا به حدیث شریف « ذکرُ علیٍ عبادة » مورد زضای خدا قرار گیرد :
برای دانلود این فایل به آدرس : http://uld.parsiblog.com/Feeds/7430244
مراحعه فرمایید :
علی عدالت محضی که نیست مثل تو
در این حوالی بی درد کیست مثل تو
من و خیال تو و سینه ای پر از آتش
دلم شد از غمت آئینه ای پر از آتش
پس از گذشت هزار و چهارصد پائیز
هنوز بر روح باغ می وزد پائیز
بمان بیایم و سیرت ببینم آی ! مرو
بمان ز روح تو زخمی بچینم ، آی ... مرو !
به نام خدا
سلام
برای کسانی که تازه می خواهند شعر را شروع کنند
این غزل ساده ، مال بیش از 21 سال پیش است . زمانی که ما در جوانی مشق شعر میکردیم :
این بی خدا که دم ز خدا می زند هنوز
با زهد خویش لطمه به ما می زند هنوز
چون غنچهای دریده و بی شرم سالهاست
گلدان شکسته لاف حیا می زند هنوز
پروانه هیچ نیست وفادار و شمع نیز
آتش به جان هرچه وفا می زند هنوز
بر تار تار سینة ما زخم زخم ، چنگ
دشمن جدا و دوست جدا می زند هنوز
من راضیم ز عمر که با سادگی مرا
یک دوست عاشقانه صدا می زند هنوز
دلدار با محبتِ نازک خیال ما
گاهی سری به خاطره ها می زند هنوز
از من سئوال کرد : « دلت باز می زند ؟! »
با خنده گفتمش که چرا ! میزند هنوز !!
« عابد » اگرچه خسته و کشتی شکسته است
خود را به موج موج بلا می زند هنوز !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
من خودم حالا یک معلمم
اگرچه این روزها کسی زیاد در مدرسه ها یادی از زحمات معلمها نمیکند ! یعنی اصلاً توقعی نداریم که کسی یادی از ما کند ، ولی خود ما یاد آن روزها هستیم و بوی کتابها و دلهره ها و ... ما را از خود بی خود میکند
در آخرین روز از هفته بزرگداشت معلم ؛ به یاد معلم ابتداییم این چند بیت را نوشته ام اگرچه هنوز خیلی ناقص است امّا تقدیم به همه کسانی که از جان و دل به معلمشان عشق می ورزند :
آه آن مرد بعد از اینهمه سال
تا خیابان دوباره آمده است
داس او گم شده ، بدون اسب
زیر باران دوباره آمده است
زاغکی قالب پنیری دید ...
آه باید پنیر هم بخرد
یک دل سیر گریه دیشب کرد
باید امروز سیر هم بخرد !
باز دارد چه ساده میپیچد
بوی بغضی که در گلو دارد
: « مرد گریه نمیکند » ... این است
با خودش صحبتی که او دارد
داد با چشمهای خیس به ما
درس « دارا انار دارد » را
کرد در ذهن سبز شالیها
فکر « باران اگر ببارد » را
روی پیشانی پر از چینش
چشمهای جاری از عرق شده است
کت و شلوار سرمهای رنگش ...
... خاطراتش ورق ورق شده است
دردها دوره کرده اند او را
دست او ، پای او و شانة او
دست گیرش عصای او شده است
وه چه دور است راه خانة او
مثل خورشید ، زیر سایه او
میشود کرد عشق را احساس
میبُرد شیشة نگاه مرا
چشم او مثل تکهای الماس
در دلم سیر و سرکه میجوشد
بین پا و نگاه من جنگ است
آه آقا اجازه ما دلمان
مثل غنچه برایتان تنگ است
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام به همه
منطق ... منطق ... منطق ؛ همین !
قبل از ورود به بحث اصلی چند سئوال :
1- : دوست دارید اگر با کسی بحث می کنید او اهل منطق باشد یا اهل بد و بیراه گفتن و فحّاشی و تعصّب ؟
2- خودتان اهل منطق هستید یا اهل بد و بیراه گفتن !؟
3- « آدم ها » برای شما « معیار » هستند و یا « عملکرد » آنها ؟ به عبارت دیگر : آیا شما اول « آدمها » را انتخاب می کنید آنوقت هر کاری کردند « خوب » است یا اول « کار خوب » و « حق » را میشناسید و آنوقت هر کس آن را انجام داد به حق و آدم خوبی است ؟! ( امام علی علیه السلام در یک فرمایش نورانی ( به این مضمون ) فرموده اند : « حق را بشناس هر کس به آن عمل کرد حق است »
4- نظرتان در باره « انسان » بما هو انسان چیست ؟ ( کمی فلسفی شد ؟! ... منظور این است که : به نظر شما خوب است انسان « منطق » داشته باشد و یا ، هرجایی که عشقش میکشد بیخ منطق را بزند و تعصب اختیار کند ؟!
حدیث از معصوم نقل شده ( امام راحل آن را در شرح چهل حدیث شان شرح فرموده اند ) هر کس ذرهای « تعصب » داشته باشد ، با عرب جاهلیت محشور میشود ؛ این یعنی اینکه « منطق » چیز خوب که چه عرض کنم « عالی»یی است
حال شما بگویید اگر کسی چشم بسته ( با توجه به اینهمه جنایتی که هیتلر کرده ) آرزوی دیدارش را داشته باشد ، رویم به دیوار ( حالا نمیگویم احمق ! ) آیا متعصب نیست و حقش نیست که با عرب جاهلیت محشور شود ( البته به نظر من همین الآن با هیتلر محشور هست ! )
یا مثلاً با اینهمه خدمتی که برخی مانند ( مثلاً ) « مطهری بزرگ » به « انسانیت » کرده اند ، آیا جز نادانان و یا بی خبران از آنان بد میگویند ؟!
کتابی که پُر است از استدلال و دعوت به تفکر و تعقل آیا حقش نیست که بر سرها گذاشته شود و برنامه زندگی قرار گیرد «قل هاتوا برهانکُم ان کنتم صادقین » اگر کسی ندانسته و نخوانده آن را آورده یک انسان ( مثلاً عرب ) بداند ، حقش نیست او را از دایره انسانیت بیرون بگذارند ؟!
قرآنی که همه پیامبران گذشته و همه پاکان و نیکان را تصدیق کرده و خودش دلیل معجزه بودن خودش است ( معجزهای که تا ابد باقی است )
حالا حرفم با عزیزانی که با متعصبین جاهل ( در محیط وب و یا غیر آن ) مجادله میکنند خوب است یادشان باشد که :
1- با آنان همانگونه که قرآن فرموده ، به طریقه احسن ( بهترین روش ) مجادله کنند . ( و جادلهم بالتی هی احسن )
2- از اعتقادات خودشان بگیرند و با کمک آن با آنها احتجاج کنند
3- از بدگویی و فحّاشی بشدّت بپرهیزند .
4- اگر دیدند طرف مقابل با خونسردی دارد تعصبش را ابراز میکند، عطایش را به لقایش ببخشند چرا که سودی در همصحبتی با آنان نیست ( اذا خاطبهم الجاهلون َ قالوا سلاماً )
5- پله به پله با او محاجّه و مجادله کنند و مثل یک طبیب با مهربانی و لطافت با او برخورد کنند ( گاهی مهربانی باعث میشود طرف مقابل دست از تعصّب برمیدارد )
6- افتخار برای ما همین بس که دین ما دین استدلال و منطق است و این نشانه حقّانیت این دین عظیم است ( لا اکراه فی الدّین )
و آخرُ دَعَوانا ان الحمد لله ربّ العالمین
یا حق
.: Weblog Themes By Pichak :.