دی 93 - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راست گفتند شهیدان

به نام خداوند شهیدان و راستگویان

راست گفتند ... شهیدان را می گویم !

راست گفتند که « ما تا آخر می مانیم » و تا آخر ماندند !

راست گفتند که « از راه رفته پشیمان نیستیم »

راست گفتند ... خیلی چیزها را راست گفتند ؛ گفتند که خاکریز را اگرچه شده همه شهید شوند نگه می دارند و نگه داشتند

گفتند و ماندند و نگه داشتند و خیلی هایشان بر نگشته اند .

شاید از دیدنمان شرم می کنند و یا شرم می کنند ببینند که از دیدنشان شرم می کنیم و خجالت می کشیم !

 

دروغشان چی است !!

استخوانهایی که این روزها بر می گردند

آنهایی که بزور هم که شده از آغوش بی نشانی درشان می آوریم و تا گمنامی بیرونشان می‌ کشانیم چه ساده ناله می کنند که :

سپرده اید اگرچه به خاک ماها را

شهید مرگ ندارد چه باک ماها را !

خدایا توفیق !




تاریخ : جمعه 93/12/15 | 9:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

شاه با من !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به سوی جمکران

جایتان خالی دو روزی مهمان سفره محبّت آقا بودم

در راه رفتن چند بیتی بر صفحه آمد که تقدیم می‌شود

شاه من !

شاه من !

می ریزد اشک شوق امشب ماه با من

مهتاب راهی می شود همراه با من

بغضی که چنگ انداخته بر این گلو .. آه

می گوید از یک حسرت جانکاه با من

کار خودش را می کند این بغض  ،ای عشق !

همراه باشد خواه با تو خواه با من !

می‌چرخم و می چرخد و می چرخم و ... نه !

این کعبه هم گشته است خاطر خواه با من !

رفتم که درد دل کنم اشکم نیامد

گویا غریبی می کند این چاه با من !

ای آینه ! ... زنگار بر روحت نشسته است

گر قصد داری پاک گردی « آه » با من !

سربازم امّا افتخارم هست عمریست

همسوست با پای پیاده شاه با من !

 

اللهمّ عجّل لولیکَ الفرج

 




تاریخ : شنبه 93/12/9 | 3:25 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

وقتی اناری نیست ... !

به نام خداوند بخشنده مهربان

پریشان گویی دیگری را از من می‌شنوید تقدیم به ایتام :

http://s5.picofile.com/file/8169957600/%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1.jpg

شعر « وقتی اناری نیست ! »

وقتی اناری نیست ... دارا هم اگر باشی ...

یا غرقِ غم در خواب و رؤیا هم اگر باشی ...

: « من بعد از این لبخند خود را گم نخواهم کرد »

تصمیم دشواریست ، کبری هم اگر باشی ... !

طعم یتیمی پیش سارا طعم خوبی نیست

جای عروسک های سارا هم اگر باشی !

دنیا برایت مثل زندان است ... مخصوصاً

در حسرت لبخند بابا هم اگر باشی !

تنهایی تلخ یتیمان را نمی فهمی

تنهاترین تنهای تنها هم اگر باشی

جز دوری بابا برایشان ملالی نیست

از حالشان یک ذره جویا هم اگر باشی 

این التماس چشمهایی مثل الماس است

باید بسوزی سنگ خارا هم اگر باشی

یک نصفه شمع و اینهمه پروانه !؟ ... نه سخت است

« گریه کن » و « لبخند زن » با هم اگر باشی

ای عشق ! من یک لحظه از رفتن نمی‌مانم

تا آخر این راه همراهم اگر باشی

با ابر یا بی ابر ... هان خورشید خورشید است

پنهان اگر گردی و پیدا هم اگر باشی

دست نوازش بر سر یک غنچه می‌ارزد

آری ... نسیم خشک صحرا هم اگر باشی

چیزی بده چیزی بگیر این ساحل این هم تو !!

از خود گریزت نیست دریا هم اگر باشی !

روزی برای مرگ خود آواز خواهی خواند

با عشق و حسرت .... قوی زیبا هم اگر باشی

عاشق شدن که نیست کار هر کس و نا کس

یوسف نخواهد گر ... زلیخا هم اگر باشی ...

با اولین زخم تبر از دست خواهی رفت

یک عمر مثل سرو بر پا هم اگر باشی

شوخی ندارد با کسی این نیل ... عاقل باش

باید عصا برداشت موسی هم اگر باشی

خندید جنگل : « آی آتش ! ... روز مرگ من

با شعله‌های خویش می‌خواهم اگر باشی

لطفی کنی و باقی از من هیچ نگذاری

بر تلّی از خاکستر ... اینجا هم اگر باشی

من هیچ از دست تو ناراحت نخواهم شد

بر مرگ من گرم تماشا هم اگر باشی ... »

گفتند تنها باش؛ از تن ها بلاخیزد

امّا بلا کم نیست تنها هم اگر باشی !

باید دلت خون باشد از داغ یتیم ...  امّا

وقتی اناری نیست ... دارا هم اگر باشی ... !!




تاریخ : سه شنبه 93/11/21 | 11:11 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

نقد یک جوابیه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

http://noandish.com/files/fa/news/1393/11/8/17753_705.jpg

 

 

در روزهای اخیر خبری عجیب و به قول برخی سایتها « جالب در نوع خودش ! » خیلی ها را به تجّب وا داشت . شاید شما هم یکی از آن « خیلی ها » باشید! برخی از تیترهای مربوط به خبر : « خواننده زنی که مجوز گرفت » « تابو شکست ! » « رونمایی از آلبوم موسیقی یک زن در تهران » و ...

ارشاد اسلامی هم جوابیه ای به اعتراض کسانی که درد دین دارند داد و خواست خودش را تبرئه کند : برخی از جمله های این جوابیه آورده می شود و توضیحی در باره آن داده خواهد شد ضمن دعوت از دوستان اندیشمند در خصوص خواندن آن ، تقاضا دارم مرا از نظراتشان در این باره بهره مند بفرمایند

در جوابه ارشاد می خوانیم « آلبوم " تو را ای کهن بوم دوستت دارم "در واقع آلبوم هم خوانی با صدای استاد محسن کرامتی ،  استاد برجسته ی آواز و ردیف دان موسیقی دستگاهی ایران ، از هنرمندان خوشنام ومتعهد موسیقی ایران و خانم نوشین طافی می باشد » سئوال : یعنی کلاً   این خانم در این آلبوم اصلاً تک خوانی نکرده ؟ ... آنوقت چه معنی دارد عکس این خانم زینت بخش جلد این آلبوم باشد !؟ ... چرا سایر خانمهایی که در این کار فاخر هم خوانی کرده اند از قلم افتاده و فقط نام نوشین طلافی را می بینیم !

ارشاد محترم اسلامی اگر قرائت خود از کلمه « متعهد » را قدری باز کنند هم مورد امتنان  خواهد بودآواز خوانی با شرکت یک زن، نشان از تعهد به کدام دین و آئین دارد !؟

د جوابیه می خوانیم : «این اثر در قالب موسیقی سنتی با اشعار وموسیقی وزین بوده که در شوراهای شعر و موسیقی دفتر که متشکل از اساتید و نخبگان متعهد و ارزشی انقلاب اسلامی هستند بررسی و مورد تأیید قرار گرفته است» به قول یکی از دوستان مثل اینکه دارند ما را تست می کنند ! ... اول برایمان لالایی خواندند ( در تلویزیون با تیتراژ سریال مختار نامه ) بعد هم از "کهن بوم و بر" حرف زدند ، ان شاء الله اگر قدری دندان روی جگر بگذاریم نوبت " آی نگار نازنین" هم می رسد !! (1)

عزیزان سکان دار موسیقی متعهد کشور در ادامه نوشته اند « بر اساس ضوابط موجود که ازبدو تاسیس دفتر موسیقی تا کنون به آن عمل شده است هیچ گونه منع قانونی برای صدور مجوز آثاری که هم خوانی زن ومرد دارند ، وجود ندارد و پس از طی مراحل قانونی طبق روال مجوز انتشار برای این گونه آثار نیز صادر می گردد . لذا اثر مذکور به دفعات در واحد تطبیق بررسی شده و بر اساس مستندات موجود در پرونده پس از اصلاحات مورد نظر دفتر موسیقی ، نمونه نهایی با رعایت کلیه ضوابط ومقررات ، به درستی وصحت  اجازه انتشار دریافت کرده است » که باز باید پرسید چطور متوجه تک خوانی زن در این اثر نشده اند !؟ ... خود صاحبان اثر مقرّند به تک خوانی زن !!

و در انتها : « عموماً پس از انتشار آثار نیز کارشناسان واحد تطبیق مجدداً بررسی های تطبیقی را انجام خواهند داد و در صورت عدم تطبیق با نمونه صوتی ثبت شده در دفتر برخوردهای قانونی با متخلف صورت خواهد گرفت . این دفتر مجدداً بر این نکته تأکید می کند که تا کنون هیچگونه مجوز تک خوانی بانوان اعم از آلبوم صوتی یا اجرای صحنه ای ، مگر در موارد کنسرت ویژه بانوان صادر نکرده است . » راستی اگر این اعزاء ارشاد اسلامی را اصطلاحاً دور زده باشند و در آنچه به ارشاد ارائه کرده باشند و آنچه بیرون داده باشند فرق باشد چه !؟ ...اگر تک خوانی زن نبوده چرا اینهمه اعتراض !؟  در صورت عدم تطبیق آنچه منتشر شده با انگه به عنوان مستند به ارشاد داده اند ، چه کسی می تواند آنچه بین مردم منتشر شده را جمع کند !؟

قبل از انجام یک عمل که می تواند شائبه هایی داشته باشد بهتر نیست تبعات آن کاملاً سنجیده شود ؟ این حق مسلم مردم شهید داده است که از آرمانهای نظام مقدس خود پاسداری کنند . مراسم رونمایی از این آلبوم آنهم در روزهایی که منتهی به سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است جای یک علامت تعجّب گنده را خالی می کند !

و صد البته هنوز وقت هست تا مقصران این پروسه پنج ساله ( به گفته دست اندرکاران آن ) از مردم متدین و شهیدپرور عذرخواهی کنند و ان شاء الله از  این نوع هتک حرمت به خون شهدای ما دوباره تکرار نشود ؟

پاورقی :

1- می گویند دزدی داشت قفل مغازه ای را در نیمه شب با اره آهنی می برید ؛ گزمه ای از او پرسید چه می کنی !؟ دزد با آرامش تمام گفت دارم آهنگ می زنم ! .. گزمه پرسید پس صدایش کو !؟ دزد گفت اگر جناب سرکار عالی اجازه دهند فردا صبح بلند می شود !!

 




تاریخ : یکشنبه 93/11/12 | 10:39 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

شعر طنز ملک عبدالله !

به نام خدا

شعر طنز ملک عبدالله !

http://s4.picofile.com/file/8166069400/%D9%85%D9%84%DA%A9.jpg

امروز در اثر رحلت جانسوز یکی از اعزاء ارازل و اوباش حالم بدجور گرفته بود ! ... و طبق کلام حکیمانة « کی شعر طرب انگیزد خاطر که حزین باشد ... » چند بیتی در مدح و رثای ملک عبد الله این خائن حرمین شریفین بر کاغذ آمد ( یعنی قلم داوت گریست ! ) که می‌آید :

دشمن رنگ و ریا بود ملک عبدالله !

متنفر ز حنا بود ملک عبد الله !!

آری آن یار که شمشیر طلا داد به بوش

قطب ارباب وفا بود ملک عبد الله !

پای تا سر همه از عشق هیلاری لبریز !

دوستدار اوباما بود ملک عبدالله !

مردها از قِبَل شاهی او خوش بودند

و هوادار نسا بود ملک عبد الله !

حافظ کعبه و آزادی و برج ایفل

آخر سعی و صفا بود ملک عبدالله !

این یل صد ساله در هنر رقصیدن

آه !  انگشت نما بود ملک عبدالله !

در حق خدمت او شاه اوباما فرمود :

او تماماً با ما بود ملک عبدالله

آینه نه ! ... ولی آن عارف سرّ ابلیس

خشت توحید نما بود ملک عبدالله !

قد یک دیگ نه ! ... یک پارچ نه ! ... یک لیوان ... نه !

یک لگن پر ز طلا بود ملک عبد الله !

شرم با تیغ خودش بالأخره او را کشت

بسکه با حجب و حیا بود ملک عبد الله

این طبیعیست که یک راست برندش به بهشت

واقعاً مرد خدا بود ملک عبد الله !

قافیه تنگ شد و فاش نشد آخرِ سر

که طرفدار کیا بود ملک عبد الله !!!!!

خداوند آن ملک آتش آشیان را با اجداد وهابی خود محشور فرماید !!
بلند بگو الهی آمین ... بلا نبینی ! ...




تاریخ : یکشنبه 93/11/5 | 8:45 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

چند نکته از یک نامه

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نکاتی در خصوص  نامه رهبر معظم انقلاب
 به جوانان اروپا و امریکای شمالی  

رهبر معظم انقلاب عزاداری‌ پرشور مردم یزد را مورد تفقد و عنایت قرار دادند

یکی از ویژگیهای بارز رهبر معظم انقلاب استفاده از موقعیت‌ها و تبدیل « تهاجم دشمن » به « فرصت » است ؛ ایشان با تیزبینی خاص خود همیشه برای هر حرکت دشمن حرکت و تاکتیک مخصوصی دارند که نه تنها دشمن را از رسیدن به اهدافش مأیوس می‌کند بلکه « ماهیت » تلاش او را بر علیه خودش تغییر داده و چند گام به عقب می‌راند.

در سناریوی مضحک انتشار کاریکاتور کذایی که استکبار می‌خواست از آن برای تبلیغ خشونت اسلام استفاده کرده و « اسلام هراسی » را دل در غیر مسلمانان  تزریق نموده و  از انتشار آن در بین شهروندان خود جلوگیر کند؛ رهبر معظم انقلاب با نوشتن نامه‌ی مشفقانه به جوانان اروپا و آمریکای شمالی ( که بیش از بقیه در معرض تبلیغات مسموم رسانه های غربی هستند ) اولاً احساسات انسانی آنان را برانگیخته و به آنان تفهیم می کنند که مسلمانان و رهبرانشان هیچگونه خصومتی با ملتها نداشته بلکه احساس نزدیکی به آنان می‌کنند

ثانیاً با روشنگری و رفع ابهام، از دسیسه دشمنان پرده برداشته و با نمایاندن حقیقت اسلام ، این دین مبین را بیشاز پیش محبوب دلهایی که از آن فراری است می کنند

ثالثاً این عمل باعث می شود ملّتهای تحت تهاجم رسانه‌ای غرب در سناریهایی که در آینده بر علیه اسلام اجرا خواهد شد به همین راحتی گول رسانه های معاند را نخورند

رابعاً این عمل اتمام حجتی مشفقانه است، یعنی در آینده وقتی انسانها تاریخ را می خوانند خواهند دانست که رهبران مسلمان ( البته کسانی که مردم انان را رهبر حقیقی خود می دانند ! ) و علی الخصوص مقام معظم رهبری از هیچگونه روشنگری اعم از سخنرانی و نامه نگاری و ... فروگذار نکرده‌اند

خدا را به خاطر داشتن چنین رهبر فرزانه و آزاده‌ای شاکریم 

 




تاریخ : پنج شنبه 93/11/2 | 4:26 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

داغ اهانت به رسول مهربانی

 

بسم الله القاسمِ الجبّارین

انّا لله و انّا الیه راجعون
لعنت بر اهانت کنندگان به ساحت قدس رسول مهربانی محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله )

این چند بیت تقدیم خاک پای ایشان :

 قربان مظلومیت تان یا رسول الله !

شد قلبمان از غم پریشان یا رسول الله!

خواهند شد این بی حیاها، لامروتها

از کرده‌ی شان ـ هان ـ پشیمان یا رسول الله!

تو رحمةٌ للعالمین هستی و می نازد

بر خویش با یاد تو « انسان » یا رسول الله!

بر ما تحمل کردن این داغ دشوار است

می‌ریزد اشک از چشم، قرآن یا رسول الله!

هرچند خفّاشی جسارت کرده یا کوری

بر ساحت خورشید تابان یا رسول الله !

مهدی به ظلم ظالمان وقتی که می‌‌آید

 یکباره خواهد داد پایان یا رسول الله !

 

اللّهمّ صلّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ و عجّل فرجهم و اهلک اعداءهم اجمعین مِن الاولین و الآخرین

 




تاریخ : پنج شنبه 93/10/25 | 10:43 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

تابلوهایی که مرا به شلمچه می رسانند

به نام خدا

این نوشته بخشی از چیزی است که اواخر  اسفند ماه سال 81  در سفر راهیان نور نوشته ام :

یک صفحه از دفتر خاطرات من :

 

http://s4.picofile.com/file/8163880300/dp7zovni06ai5wohu9gv.jpg

ساعت پنج و سی و چهار دقیقه عصر روز چهارشنبه 28/12/81 است . ماشین دارد هن و هن کنان گویی سینه خیز به سمت شلمچه می رود . تابلویی که ردش کردیم 15 کیلومتر به رزن را نشان می داد فکر می کنم حدود 95 کیلومتر تا همدان مانده باشد .

من اینجا کتار این هم سفر به خواب رفته بدون اینکه توجهی به رقص نچندان موزون خط سپید وسط جاده بکنم دارم به این می اندیشم که دل بریدن چه سخت است ؛ دل بریدن از لذت زیستن . نگاه علی کوچولو یک لحظه رهایم نمی کند و ان عطر جانبخش ... راستی اگر این سفری که گرم رفتن در ان هستم اگر سفری زمینی نبود ... و حالا داشتم به سمت سرنوشت ابدیم به سرای باقی می رفتم چه حالی داشتم ... خوشحال بودم یا غمگین ...

اکر راستی راستی این اخرین سفر باشد چه ؟!

جالا می‌فهمم امام حسین ( علیه السلام ) چه کار بزرگی کرد ؛ از همه چیز در راه خدا گذشت آنهم دانسته و ذره ذره ! حقّا که سیّد الشّهداست ! ... و من دارم تمرین دل بریدن می کنم ... باید کمی بیشتر به جاده چشم بدوزم و تابلوهایی که مرا به شلمچه می رسانند ... الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ... 




تاریخ : چهارشنبه 93/10/24 | 11:36 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

چی چی پرسی !

به نام خدا

داستان کوتاه

ـ « من می‌خواهم زن بگیرم ، من حالیم نمی‌شه ... »

قلمراد خانه را گذاشته بود روی سرش ! ... هر چی هم بی بی می گفت « هیس ! ... آبرومون رفت ... آرام تر ... » گوش قلمراد بدهکار نبود :

- چی چی هیس بی بی !! ... مگه من چیمِ ... گفتین برو اجباری ، رفتم ! ... گفتین برو سرکار گفتم چشم ! ... گفتین الاغ بخر خریدم ... دیگه چی مرگمه که زن نگیرم !؟ ... همین گل بانو ... 

بی بی حرفش را قطع کرد :

- هیس ... یواش تر می شنوند ! ...

- خوب بشنوند ! ... اصلاً من می خواهم بشنوند ! ... کی از من بهتر ... خیلی دلشون بخواد ! ... توی همین ده کی پیدا می شه مثل من تیپ بزنه ؟! ... اصلاً کی میاد از اینا زن بگیره ؟! ...

مش رسول ( پدر قلمرا ) نشسته بود و  با عصبانیت هی زیر لب می گفت « لا اله الّا الله ... »

- آخرین حرف من اینه : یا گل بانو یا هیچ کس ... اگر هم خواستین توی ده همه پرسی بزارین ببینین من به درد گل بانو می خورم یا نه ؟!
- چی چی پرسی ؟!
- همه پرسی ! ... یعنی از همه رأی می‌گیریم که بدونیم نظر بقیه چیه !!

مش رسول ناگهان کفری شد ... او که در صبر و متانت بسیار، معروف بود؛ مثل اینکه در کله اش باروت ریخته باشند و حالا آتشش بزنند چنان از جایش پرید و به طرف قلمراد رفت که بی بی هم متوجه نشد کی به قلمراد رسیده ... شترق خواباند توی صورت قلمراد ! ... از همانجا گرفت او را پرت کرد در حیاط ...

- برو گمشو گاوها رو از طویله بردار برو صحرا ... چه غلط ها ! ... می خواد واسه من چی چی پرسی بذاره ! ... این غلط‌ها واسه تو نیومده ... می خوای همین دوزار سی شی آبروی مرا هم ببری !! ....

.................................................................................................

سه سال بعد بی بی،  دختر مش ممدلی چاربدار را برای قلمراد گرفت و الآن با 4 تا بچه دارند به خیری و خوشی زندگی می کنند . گل بانو هم گاهی سوار بر مازراتی که آقای دکتر برایش خریده سری به دهشان می زند و احوالی هم از بی بی می گیرد ...

 




تاریخ : سه شنبه 93/10/23 | 8:32 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

عشقی آتشین

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

 

http://www.nobateshoma.ir/wp-content/uploads/2013/05/001.jpg?w=468&h=324

 

تقدیم به مولی الموحدین یعسوب دین، امیر المؤمنین ( علیه السلام )

 

من آن شمعم که در دل سوز عشقی آتشین دارم

به چشمان اشک خون از شوق یاری نازنین دارم

عسل گر می‌چکد از خامه‌ام جای تعجّب نیست

که همچون نی به دل شیرینی از یعسوب دین دارم

خریدم مهر او را می‌فروشم فخر بر عالم

که هرچه دارم از لطف امیرالمومنین دارم

به اینکه دست لرزان مرا با مهر می گیرد

به اینکه می زند لبخند بر رویم یقین دارم

من از دنیا و مافیها بریدم رو به او کردم

چو او مولاست کی حاجت به ناز آن و این دارم

شهادت می دهم او جنت المأواست او « عشق » است

به او ـ هرچند پستم ـ اعتقادی راستین دارم

 

 




تاریخ : شنبه 93/10/20 | 9:56 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی