بسم الله الرّحمن الرّحیم
میلاد خجسته کریمهی اهل بیت مبارک باد
در همین ارتباط رباعی زیر تقدیم میشود :
بانو ! تو عزیز قلب مردم هستی
مرواریدی در صدف قم هستی
من شب زده ام ، نگاه من تاریک است
تو خواهر آفتاب هشتم هستی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خوشا به حال آنانکه در راه « عشق به معبود » از آنان هیچ نماند حتی نامی
آنانکه به معشوق پیوستند گمنام نیستند ، ما آنان را گم کرده ایم .
این هم از زبان این شهدای مظلوم :
جز « راه خدا » اگر بجویی ظلم است
جز عطر خدا اگر ببویی ظلم است
ما در دل خود نور خدا یافتهایم
گمنام اگر به ما بگویی ظلم است
خدایا مرا در راه خود با گمنامی شهید بفرما
به نام خدا
اگرچه دیدن عکسهای این حیوانات هم کفّاره داره امّا ما کفّارشو می دیم و بعه اختلاط این اراذل و اوباش نگاه می کنیم : ( قبلاً از کلمات زشتی که اینجا از زبان این بر و بچ میشنوید عذر می خواهم ! )
آخه مرتیکه الاغ ! ... چند صباح سر جات بتمرگ اینقد برامون هزینه نتراش !
الاغ خودتی ! ... جد و آبادته ! ... می خوام صد سال سیاه سر جام نشینم ! ... فضولیاش به تو نیومده کاکا سیا !
تو ... تو ... ! ... شیطونه می گه ! ... گیر عجب آدم زبان نفهمی افتادیما ! ...
همچین انگشتاتو نشونم ندها ... خودت گیر عجب آدم زبان نفهمی افتادی ! ...
آخه احمق جون ! ... دِ بفهم ... همه آتیشهایی که از گور ما بلند میشه واسه شما نمک بحروماس !
واسه ماس ! ... بشین بابا ! ... تو اعور واسه ما چی کردی تا حالا ... اصن بگو ببینم این چنتاس ؟!
خوب معلومه سه تاس ! داری بچه گول میزنی ، جدول منها از من میپرسی ؟ !
برو پیش روان زرشک ! ... چشاتم آلبالو گیلاس میچینه . حالا بگو ببینم این کدوم وره !
دیگه کار مشته رو کردی ! ... یه نمونه فقط یه نمونه نشون بده که تو احمق به درد یه چیز میخوری ؟!
این چیگر از تو بیشتر میفهمه ! ... ما چی کردیم : بیا : ببین : ما این کار رو کردیم :
این کار کیه ؟ ... ما !!
بسوز ! ... این دوقولوهاتونم ما چیز کردیم !! ... خرتون کردیم که ... آهان ! ... افتاد ؟!
الآن می رم به مامانم می گم ... ماماااان ! ... ماماااان ... این نتانیاهوهه به من فحش داد به من می گه جیگر !!
حرف آخرم بزنم توی دلم نمونه ، تو الآن شدی این ! ... حال کردی !؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
در ذهنتان تجسّم کنید جانبازی که در « تفحّص شهدا » همکاری دارد :
نرفته است که یک مشت خاک بردارد
بیاورد ... یا عکس از پلاک بردارد
کسی که مست میِ عشق میشود دیگر
چرا پیالهای از خون تاک بردارد !؟
به سینهاش دارد یاد میدهد آنجا
رسید وقتی؛ چون غنچه چاک بردارد
بدون پاهایش رفته است تا پرده
ز روی خاطرهای هولناک بردارد
چفیّه ای هم تنها برای او کافیست
نیاز نیست که با خویش ساک بردارد
در اوج سجده کلنجار میرود با خود
چگونه سر از این خاکِ پاک بردارد
...
برای خاطر یک مشت استخوان این بیل
چقدر باید از این دشت خاک بردارد
بسم ربّ الحسین
سلام
به مناسبت سالگرد عملیات کربلای 3 تقدیم میشود
ردّ بیوصلی !
کاروان رفته است و شب در ذهن این یک مشت جامانده است
باد هم حتّی به حال و روزشان بی اعتنا مانده است
: دست ما را یکنفر لطفاً در این ظلمت بگیرد ... آی !
تکه های روشنی از روح ما یک گوشه جا مانده است
چشمهای خشک ما یعنی دگر جاری نخواهد شد ؟!
خاطرات ندبههای آبی مان جا کجا ماندهاست ؟!
گر بهاری نیز بعد از جنگ آمد بی پرستو بود
رد بی وصلی مان حتی بروی فصلها مانده است !
عشقهای آتشین در کوچه های خاکی بن بست
بی نصیب از آسمان آبی بی انتها مانده است !
کربلای پنج ، شش یا هشت فرقی هم مگر دارد ؟!
بر جنون ما همین بس نام سرخ کربلا مانده است !
زیر باران چشم من خود را تفحّص می کند ، انگار
زائری بی دست و پا مبهوت مشتی دست و پا مانده است !
تاریخ سرودن : 24 اردی بهشت 77
به نام خدا
خاطرهای از اردوی مشهد مقدّس :
ـ آقا ببخشید !
طرف نیم نگاهی به من انداخت و سری جنباند و با اشاره حالیم کرد که قدری صبر کنم . دور و بر میزش چند نفر ایستاده بودند واو هم داشت کارهای انها را راست و ریست می کرد .
آقا ببخشید من عجله دارم سئوالی داشتم
ـ بفرمایید
ما اردو اومدیم ، اکثراً دانش آموز هستند . اگه بشه سه تا اتاق توی یه مدرسه می خواستیم
طرف خیلی خونسر د گفت : نداریم !
- ندارید ؟! ... آقا یک کاریش بکن ! والله ما 20 ساعت راه رو کوبوندیم اومدیم مشهد اونوقت ...
ـ ببین عزیز من ! ... اواخر شهریوره ! ... مدرسه ها رو داریم برای مهر آماده می کنیم . دو سه تا مدرسه است اونم خیلی دوره اونم تازه پره !
ـ حالا نمیشه یک کاریش بکنین !
ـ نه ! ... نَ دا ریم
گیج و منگ آمدم بیرون . یک اتوبوس آدم منتظر من بودند که بروم و از ترمینال آنها را ببرم محل اسکان توی یک مدرسه ! آمدم بیرون کنار پیاده رو فقط یک چیز به ذهنم رسید برگشتم طرف امام رضا :
ـ السلام علیک یا علی ابن موسی الرّضا المرتضی ... آقا خودت می دونی ... اینها زائرای خودتن ... ما هم خادم زائرای شما هستیم ... ( به من ربطی نداره !! ) ...
ـ مردی آمد جلو .. چیه اخوی گرفته ای !
ما جرا را برایش گفتم
دستم را گرفت و به سمتی برد و از دری وارد کرد
ـ من راننده همین مرکزم !
از چند اتاق تو در تو عبور کردیم و رسیدیم به همان اتاق و همان آدم ! ( اسمش را گفت )
ـ آقای ... ببین برای این برادرمان چه کار می توانی بکنی !
طرف اصلاً گویا مرا چند دقیقه قبل ندیده بود
ـ چند نفر هستین
ـ 40 نفر
ـ مدرسه دهخدا بغل ترمینال هست الآن خودم به سرایدارش میگم این هم نامهاش !
از تعجّب داشتم شاخ در میآوردم . این الآن میگفت نداریم و نمیشه و ... . داشتم از خوشحالی شاخ در میاوردم ! و ...
آن سال ( سال 83 ) یکی از اردوهای خوبی بود که با محبّت امام رضا هیچ مشکلی از بابت هیچ چیز نداشتیم .
به نام خدا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرّضا المرتضی
ایکاش رسیدن به تو آسان بشود
حل کار من بی سرو سامان بشود
ای وصل به آسمان هشتم حرمت
سلمان با اذن تو مسلمان بشود !
تا کی در آرزوی گیسوی نگار
این سینه وامانده پریشان بشود
«غم » گر نرود از دل زارم ، کاری
با او خواهم کرد پشیمان بشود !
وصل تو سواره ما پیاده ، ای دوست
کی فکر علاج درد « این » « آن » بشود
گرگیست نگاه وحشی ما امّا
گر ضامن ما شاه خراسان بشود
با یک بوسه به پنجره فولادش
کار دل ما درست و درمان بشود !
پروانه به او اگر سلامی بکند
صد شعله برای او گلستان بشود
بسم الله الرّحمن الرّحیم
کانون است و حال و هوای خودش !
اول کلاس توی مسجد :
بعد روزی روزگاری اگر خدا توفیق داد « اردو » :
ما هم که بچه شمال! ... تا بخواهی جا برای اردو
یکیش « لیلاکوه » :
یکیش هم بلو دَکان با آن چشمه زیبایش :
اول بازی و تفریح ... مثل « زوووو ! » :
بعد نماز و کلاس و نهار :
بعد هم شنادر چشمه « بلودَکان »
بعد مسابقه تیر اتدازی با تفنگ بادی :
حالا وقت چیه ؟!
هندوانه !
خوب نوبت کی بود ؟!
هو الشّهید
.
در غم شهادت حمزه سید الشّهداء که تا بود ، در کنار حیدر کرّار علی مرتضی ، آرامش خاطر بیشتری بود برای رسول گرامی اسلام سروده شد :
.
آورد سحر باد به شمعت خبرت را
که مُثله نمودند همه بال و پرت را
ای شیر خدا حمزه ، بدون شک « گُرگند »
آنان که گرفتند به دندان جگرت را
آنگونه شدی غرق به خون خودت انگار
گلباران کردند ز پا تا به سرت را
دلواپس لبخند که بودی تو که تا خورد
سرنیزه به قلب تو، گرفتی کمرت را؟!
خدایا قلب ما از عشق عموی پیامبرت لبریز است .
در دفاع از دینت به ما هم شجاعت حمزه شید الشهداء را کرامت فرما
.: Weblog Themes By Pichak :.