به نام خدا
با سلام خدمت همه کاربران پارسی بلاگ
من به عنوان یکی از کاربران که بیش از 8 سال همراه پارسی بلاگ هستم با مقایسه اینجا با سایتهای اجتماعی دیگر به این نتیجه رسیده ام که اینجا از نظر پاکی و سلامت یک سر و گردن از محیطهای دیگر بالاتر است . پس از یک مدت فعالیت در این فضا احساس میکنی با اهالی اینجا هم خانواده هستی و گاهی از نبود یک کاربر احساس دلتنگی میکنی ( حتّی آنهایی که از نظر فکری و ... با تو هم عقیده نیستند و یا با آنها اصطحکاکهایی داشته ای ! )
در کنار ویژگیهایی که باید فضاهایی اینچنینی داشته باشند ( از جمله دادن پیام و خبر و ایجاد ارتباط و نقد و نظر و ... ) رقابتی بودن پارسی بلاگ ، آن را ویژه کرده است . اینکه گاهی مطلب و یا پیامی از شما برگزیده میشود ( و حتّی می بینی که سایتهای دیگر میآیند و آن مطلب را برای سایت خود برگزیده می کنند ) از شیرینیهای حضور در این محیط است . و صد البته در رقابت « انتظار » بالا می رود ( که طبیعی است ) انتظار دیده شدن پیام ، انتظار « عدالت » ... انتظار قضاوتی بدور از نگاه های صرفاً شخصی و ... .
قوانین هم که وحی مُنزَل نیستند ! ... برخی از قوانین با روح عدالت سازگاری ندارند که اگر به این ناسازگاری رسیدیم راه برای تغییر آن قانون بسته نیست . حداقل می توان پیشنهاداتی داد که در صورت صلاحدید، بررسی و پذیرفته شوند
البته زحمات بی دریغ دبیران بزرگوار قابل تقدیر است و تا آنجا که من سراغ دارم همه متعهد و مقیّد و مسئولیت پذیر هستند ولی آنچه قابل مشاهده است ( با دیدن اتاق پیشنهادات ) توقع خاص ( زیاد ) کاربران است . عدهای هم هستند که بنا بر محفوظ به حیا بودن و یا ... پیام خودشان را که قابل برگزیده شدن می دانند را آنجا مطرح نمی کنند .
من پیشنهاد میکنم :
1- اگر مطلب و یا پیامی از تعداد خاصی بیشتر لایک خورد حتماً برگزیده شود ( حالا تعداد لایکها چند تا باشد نظر همه کاربران شرط باشد ) . چرا ؟ ... چون مگر ما مطالب را برگزیده نمی کنیم که مخاطبان بیشتری آن را ببینند و بخوانند ؟ ... خوب خود مخاطبان ( بسیاری ) آن را دیده و برای خودشان قابل استفاده معرفی کرده اند ! پس حتماً شایسته برگزیدن بوده !!
2- قانونی داریم که از هر کاربر در هر روز فقط یک پیام برگزیده شود ( که البته قانون خوبی است و باز البته گاهی اجرا نمی شود و دیده شده که چند تا پیام هم در یک روز از یک کاربر برگزیده شده ! ) امّا من پیشنهاد می کنم که از هر کاربر در هر « تاریخ » یک پیام برگزیده شود . توضیح : فرض کنید یک کاربر هر روز یک پیام قابل قبول می نویسد . یک روز پیام او دیده نمی شود آنوقت فردا او دو پیام قابل برگزیده شدن دارد در حالی که فردا ظرفیت اتخاب شدن برای او یک است !! ... دو کاربر که هر دوی آنها در یک هفته هفت پیام قابل برگزیده شدن نوشته اند یکیش هر هفتا از پیامهایش برگزیده می شود و یکی کمتر ! و این عدالت نیست . پس اگر دبیران محترم به تاریخ ارسال پیام نگاه کنند و ببینند که پیامی را ندیده اند و تاریخ ان قبلی است در یک روز می توانند آن پیام را هم برگزینند ! ( با امسال و پارسالش هم نگاه نکنند ! )
3- مانند خندوانه که رقابت استاند آپ کمدی برگزار میکند بین کاربران هم این مسابقه برگزار شود ( من اسمش را میگذارم پاریسی وانه ! ) و به نفر اول جوایزی اهداء گردد . توضیح : علاقمندان به شرکت در این مسابقه ثبت نام کنند . ( در مهلت خاص ) دبیران ( مسئولان برگزاری ) قرعه کشی کنند و آنها را دو به دو با هم رقیب قرار دهند . هر روز رقابت بین دو نفر باشد و کاربران به پیامهای آنها امتیاز دهند . مثلاً اگر امروز بین « الف » و « ب » رقابت است آنها به عنوان فید مسابقه، پیامی مینویسند ( با موضوع دلخواه ) و بقیه بعد از دیدن پیام آن دو ( در زمانی معین ) به آنها امتیاز می دهند ( مثلاً پیام یک نفر را لایک می کنند ) و اینگونه یک نفر از بین آن دو نفر انتخاب میشود و همینطور بین « ج » « د » ... درست مثل مسابقه خندوانه . اینطوری جنب و جوش در این فضا بیشتر میشود و کمی فعالیت در اینجا گرمتر خواهد شد .
نظرات دیگری هم دارم که فعلاً به همین اکتفا می کنم ( البته برادر عزیز جناب راوندی هم تلاشهایی کردند که نظرات کاربران را جمع کنند که تلاششان قابل تقدیر است )
نظرات عزیزان مخصوصاً دبیران محترم در زمینه آنچه نوشتم راه گشا خواهد بود . والسلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلبی در باره تحریم حج خواندم که نویسنده آن مطلب دلایلی ذکر کرده بود و توقع داشت حج واجب هم با توجه به شرارتهای رژیم آل سعود تعطیل شود . من دلایلی خودم را در خصوص نقد این نظر میآورم
به دلایل زیر با تحریم و تعطیل حج واجب موافق نیستم
1- حج از فروع دین اسلام است و از واجبات مهم آن محسوب میشود . در روایات مختلف متهاون در مورد حج به عقوبت سختی در قیامت بیم داده شده ( کسی که مستطیع باشد و حج نرود ) که در همین فضای مجازی هم با یک جستجوی ساده می توان به ان دست یافت بنابراین صحبت در مورد تعطیل آن باید توسط کارشناسان حقیقی دین یعنی مراجع عظام صورت گیرد و به دلخواه من و شما ( با دلایلی که برای تعطیلی حج میآوریم و یقیناً مراجع عظام هم از آن خبر دارند ) نیست ! مثلاً دیدیم که با اتفاقی که در خصوص دو نوجوان ایرانی در مکه افتاد سریعاً موضع گیری کردند و از حج مستحب ( که توأم با مورد اهانت قرار گرفتن باشد ) جلوگیری نمودند
2- نباید به حج صرفاً به عنوان یک ممر درآمد آل سعود ( جنبه اقتصادی حج ) و صرف درآمد ملّی در آن ، نگاه کرد . حج یک کنگره جهانی و یکی از برنامه های دقیق اسلام برای پیروزی بر سایر ادیان ( ساختگی و یا تحریف شده و یا منحرف ) است . اگر حج آنگونه که باید، انجام بگیرد مسلمانان تمام جهان در فرصتی که خواهند یافت با هم دیدار و گفتگو می کنند و اینگونه است که انقلاب اسلامی جهانی خواهد شد . بصیرت یعنی درک صحیح موقعیت و استفاده از فرصت و رسیدن به هدف و چه فرصتی برای ایران مغتنم تر از حج واجب !
3- برائت از مشرکان یکی از ارکان حج است . اهمیت برائت از مشرکان در این دوره و زمان و این عصر که از گردنههایی سخت در حال عبور هستیم غیر قابل انکار است . تعطیلی حج و انجام نگرفتن این مراسم آن هم در قلب حکومت آل سعود که دستش با مشرکان در یک کاسه است و حتّی در روزهای انجام مناسک حج به دیدار سرکرده مشرکان میرود به نوعی از دست دادن سنگر و عقب نشینی از مواضع خواهد بود .
4- اگرچه در آمد رژیم سفّاک سعودی از مناسک حج قابل توجه است ولی یادمان باشد که درآمد اصلی آن از فروش نفت و حمایت اربابان مشرکش میباشد . فکر نکنیم که با تعطیلی حج ( مثلاً حجاج ایرانی ) چه فشار مضاعفی بر این رژیم خواهد آمد . استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی نخواهند گذاشت دست این رژیم که نقشههای انها را در منطقه اجرا می کند خالی بماند بنابراین تعطیلی حج واجب عقب افتادن از کاری فرهنگی و سیاسی است که باید پی در پی و همه ساله انجام شود ( کار فرهنگی زمان بر است ! ) یقیناً یک ی از دلایل گسترش انقلاب اسلامی در جهان مناسک حج است
5- مولی الموحدین و امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) در بستر شهادت در خصوص خالی نشدن اطراف خانه خدا سفارش فرموده اند ( در بستر شهادت ! ) همان کسی که سفارش به نماز و قرآن و یتیمان سفارش فرموده به حج هم سفارش فرموده و این نشان دهنده چند جانبه بودن حج است : « ... از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «کعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطیل شود که اگر کعبه خالی بماند و حج متروک شود مهلت داده نخواهید شد و مغلوب دشمنان خواهید شد … »
یقیناً امام علی علیه السلام از اوضاء فقر و فاقه مسلمانان بی اطلاع نبوده ( و امامان دیگر از جمله امام حسن (علیه السلام ) که بارها و بارها پیاده به حج مشرف شده اند ) برای حضور در مناسک حج بصره ای هم مرقوم نفرموده بنابر این باید این واجب الهی آنگونه که هدف شارع مقدس است انجام پذیرد و صد البته به مشکلات جامعه اسلامی که یک امّت بی نیست رسیدگی شود . درهر کشوری هم دولتهای ان کشورها به اوضاء فقر و ... رسیدگی کنند .
و آخر دعوانا ان الحمد لله ربّ العالمین
به نام خدا
در عصر جمعه ای دیگر هنوز از آن غائب از نظر خبری نگرفته ایم
این چند بیت تقدیم خاک قدوم آن حضرت :
یادی از سرو قدت تا به میان آمده است
عاشقان را به لب از هجر تو جان آمده است
عقل را پیر نموده است غم دوری تو
عشق از شوق وصال تو جوان آمده است
یوسف فاطمه ! از بس تو ملیح الوجهی
حُسن را نام تو هر دم به زبان آمده است
گل نرگس خبری زآمدنت تا داده است
باغ مخمور شده در هیجان آمده است
عشق کو خم نکند پیش کسی سر هرگز
پیش شمشیر غمت رقص کنان آمده است
تو بهاری و شگفتا که برای گلها
مژده وصل تو با باد خزان آمده است
اللهمّ صلّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ و عجّل فرجهم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
یک پریشان گویی دیگر :
« عشق تو » خواهد کرد اقدامی برای من
گر عقل بگذارد جلو گامی برای من
فرقی ندار ــ عشق ! ــ پیشم سیب یا گندم
بگذار تنها ننگ یا نامی برای من !
پائیز می دزدد غزلهای مرا ، ای کاش
پیدا شود یار گلندامی برای من
دارد شراب چشمهایت تلخ می ریزد
ساقی ! ... بیاور زودتر جامی برای من
ای نازنین از بس که زیبا و وسیعی تو
چشمت شد اقیانوس آرامی برای من
در این قفس ، ای آسمان بگذار بگذارد
هر لحظه عشقت نو به نو دامی برای من
دارم به آخر می رسم ، در دیدنت « حسرت »
باید بگیرد ختم انعامی برای من !
ای دره در آغوش خود این رود را دریاب
شد بسترت نیکو سرانجامی برای من
به نام خدا
پرندگان را به دستههای مختلف تقسیم کردهاند.
اما من فکر میکنم میشود همه پرندگان را به سه دسته تقسم کرد: 1ـ پرندگانی که بال دارند و میپرند 2ـ پرندگانی که بال دارند و نمیپرند 3ـ پرندگانی که بال ندارند ولی میپرند
همه ما پرندگان دسته اول و دوم را میشناسیم ولی پرندگان دسته سوم را کمتر کسی میشناسد پرندگانی که بدون بال پرواز میکنند! پرندگانی که میخندند! پرندگانی که گریه میکنند! پرندگانی که فکر میکنند! پرندگانی که مینویسند! آری، تنها پرندهای که بال ندارد ولی میتواند پرواز کند، انسان است. البته نه پرواز با هواپیما، زیرا موش و خرگوش و حتی فیل هم میتوانند با هواپیما پرواز کنند. سنگ را هم اگر در هواپیما بگذارند، پرواز میکند، نه مسافران آن که مشغول خوردن چای و شیرینی هستند. شما کدام پرنده را میشناسید که در حال پرواز جدول حل بکند؟
شاید تنها انسانی که با هواپیما پرواز کرد، کسی بود که هواپیما را اختراع کرد، وگرنه مسافرانی که خود را با کمربندهای ایمنی، محکم به صندلی بستهان و بعضاً حتّی جرأت نگاه کردن به پنجره هواپیما را ندارند چه شوقی برای پرواز داشتهاند !؟
منظور از « پرواز انسان » پرواز با هواپیما نیست. بلکه پرواز « خود » انسان است آن هم بدون بال، یعنی بدون بالی که دیده شود. با دو بال ظریف عقل و عشق. با دو بال لطیف خیال و احساس
انسان میتواند دو بال برای خود دست و پا کند و با آنها تا جایی پرواز کند که پر عقاب هم در آنجا میریزد، و پر فرشتگان و حتی پر جبرئیل هم در آنجا میسوزد. تا روی قله قاف، تا زیر سایه بال سیمرغ، تا آغوش مهربان خدا... اگر خودش بخواهد و اگر دیگران بگذارند. اگر طوفان و باد بگذارند. اگر دام و دانه و صیاد بگذارند. اگر قفسها و کرکسها بگذارند. و قصه ما در این دفتر، قصه همین فرشتگان زمینی است که بالهایشان را با آرزوی پرواز سرشتهاند. و سرنوشت پرواز را بر صفحه سفید بالهایشان نوشتهاند. پرندگانی که دستی بر بالشان سنگ بسته پرندگانی با بالهای لاغر و خسته پرندگانی با بالهای زخمی و شکسته پرندگان مهاجری که از روستا به شهر میگریزند پرندگانی که به مدرسه شبانه میروند پرندگانی که با بالهای وصلهدار پرواز میکنند پرندگانی که در حاشیه پیادهرو میخوابند
و این قصهها قصه نیست. شعر نیست. قطعه نیست. مقاله و گزارش نیست ... ولی چون مدتی در پیچ و خم کوچههای ذهنم با قصهها و شعرهای دیگر همسایه بودهاند و با هم رفت آمد داشتهاند، ممکن است رنگ و بویی از قصه و شعر هم به خود گرفته باشد. اینها در واقع همان «حرفهای خودمانی» است که « در حاشیه » ذهن آدم گرد وخاک میخورند. حرفهایی خودمانی که بر دل آدم سنگینی میکنند و تا آنها را با کسی در میان نگذاری دلت سبک نمیشود.
نمیشود این حرفها را به جرم اینکه نه شعر هستند و نه قصه، در طاقچه ذهن پنهان کنیم تا غبار فراموشی روی آنها بنشیند. مگر هر حرفی باید در قالبهای قراردادی شعر و قصه بگنجد تا بشود آن را بیان کرد؟ مگر همیشه باید آسمان را در چارچوب یک پنجره ببینیم؟ مگر همه تصویرها را باید در چارچوب یک قاب تماشا کنیم؟ مگر همه تعبیرها را باید در چارچوب یک قالب بیاوریم؟ اگر حرف، حرف باشد میرود و قالب مناسب خودش را پیدا میکند. اگر حرف از تارهای صوتی گلو برخیزد، تنها پرده گوش را به لرزه در میآورد. اما اگر حرف از تار و پود دل برخیزد، پرده دل را هم میلرزاند ... شاید این حرفها در قلبهای قراردادی قرار نگیرند. اما خدا کند دست کم یکی از این حرفها در قلبهای بیقرار، جای بگیرد ... و ... « در خانه اگر کس است یک حرف بس است ! »
.: Weblog Themes By Pichak :.