بسم الله الرّحمن الرّحیم
کلام اول و آخر را خود خدا گفته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و اینکه ...
انّ النّفسَ لَاَمّارةٌ بالسوء الّا ما رحم ربّی و انّ ربّی غفوذٌ رحیم
و اگر این وعده آن مهربان نبود که او بسیار آمرزنده مهربان است
باید نا امید میشدیم
ولی اینک امید هیچگاه از حوالی آب و خاک دل ما رخت برنخواهد بست به کوری چشم شیطان
او را بخوانید
آی گنهکاران
بهانه شما برای صدا کردنش کم نیست
بسم الله الرّحمن الرّحیم...
بسم رب الرّضا
سلام ؛ من این ابیات را از ته دل سرودهام و می دانم که حرف دل همه شما هم هست ؛ امام رضا ( علیه السلام ) از حالم با خبر است . منتظر نگاه همیشه مهربان اویم ؛ شما هم هستید پس بیایید با من ترنم کنید اگر کربلا میخواهید :
تو ضامن آهویی و من از این شادم
که گرگ هستم و آوردهام پناه به تو
خورشید مهربان که شدی تو ؛ از روی لطف ضامن آهو
در سینهاش هوای تو دارد ، گرگی که آفتاب گرفته است
ابریست دلم که رو به ماه آوردهاست
رو سوی تو با روی سیاه آوردهاست
ای ضامن عشق ! ضامن آهو ! آه
گرگی به نگاهتان پناه آوردهاست
یک جرعه کربلا ! به من این خواهش مرا
آقا ! تو را به عشق تو را به خدا بده !!
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
ای خاک ! نبض سبز من دربست ، مال تو
این چشمهای بی نهایت مست مال تو
یادم نمیآید دلی هم داشته باشم
امّا اگر هم داشتم دربست مال تو
این چند تکه خواب کز رگهای چشم من
با ترکشی یکباره بیرون جست مال تو
اکنون که راه آسمان بر روی من وا شد
این جاده های خاکی بن بست مال تو
من چیزی از این استخوانها بر نمیدارم
قابل ندارد ! هرچه ، هرچه هست مال تو
آئینه باران بود اینجا ، آی دیو مرگ
از صورت من هرچه جا مانده است مال تو
بی سر سرودم این غزل را وقف لبخندش
این نامة خونین بی پیوست مال نو
ای آبی بی انتهای محض بعد از این
گر آسمان در حیرتم نشکست مال تو
ظهر تفحس عشق را تقسیم میکردند
این نصف پا مال من و این دست مال تو
عابد ارجمند
رمضان ؛ یعنى سنگ گرم و داغ که پاى روندگان را مىسوزاند ؛ انگار در ماه رمضان ، جگر روزه داران از عطش مىسوزد . سوختن هواى نفس، سوختن گناهان . بیاییم رونده خوبی در ماه رمضان باشیم
بسم ربّ الحسین
تقدیم به امام حسین ( علیه السلام ) در پیشواز میلاد خجستهاش :
من عشقِ تو را نزیستم می بخشی !
عمریست که شیعه نیستم میبخشی !
گر روز تولدت ابا عبد الله
لبخند زدم گریستم میبخشی !!
التمای دعا از خوانندگان عزیز
علی عدالت محضی که نیست مثل تو !
در این حوالی بی درد کیست مثل تو
برای عشق و عدالت غریب زیست علی
هنوز مانده بفهمیم اینکه کیست علی
و خویش را چه عجیب است شیعه مینامیم
من و شما که نفهمیدهایم کیست علی
چنان به لبخندش پشت کردهایم انگار
میان ما بد عهدان غریبهایست علی
کدام چاه در این شهر مرده میداند
که چیست معنی یک عمر خون گریست علی
اگرچه نا محرم ماندهایم پیش تو
مگوی راز نگاهت بگو که چیست ، علی !
بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار
و بار دیگر در بینمان بایست ، علی !
بیا بیا که به اینجایمان رسیده ، بیا !
بهار ! سیب جگرهایمان رسیده بیا
زین العابدین آذر ارجمند لنگرودی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امام هادی ( علیه السلام ) را به دربار متوکّل فراخواندند ؛ هنگامی که امام میخواستند سوار اسب شوند فردی پیش آمد و با خشمی که از امام به دل داشت خطاب به ایشان گفت : این من بودم که ( با سعایت ) باعث شدم تو را به دربار متوکّل فرا بخوانند ! امام فرمود تو را به خدا واگذار کردم ؛ مرد ترسید و طلب بخشش کرد امام درجا فرمود « عفوتُک » یعنی تو را بخشیدم .
1
یکی بود یکی نبود ؛ « او » که یکی بود و غیر از او هیچ کس نبود ، یکی بود امّا کم و محدود نبود ؛ یکی بود ، یعنی که غیر از او کسی نبود ؛ الآن هم غیر از او کسی نیست ، هرچه هست اوست ؛ قدرت هرچه هست از اوست ؛ شعور هرچه هست از اوست ؛ اوست که اوست
2
داستان دوم یک سئوال با جواب است :
اول مرغ به وجود آمد یا تخم مرغ ؟! فکر به این سئوال اثبات می کند که خدا بود آنکه بود ؛ و غیر از او کسی نبود ! فَافْهم !!
( هرکس نتوانست صغری ، کبری بچیند و به قسمت « فافهم» ش برسد خبرم کند ! )
3
فی المجلس فعل بودن را صرف میکنیم :
آنها هستند ـ شما هستید ـ ما هستیم ـ من هستم ـ تو هستی ـ ... پس « او » هست !!!!!! فَافْهم !
یا حق ـ حلول ماه رجب پیشاپیش مبارک
هوالمحبوب
این شعر بلند که دکتر چمران چند لحظه قبل از شهادت خویش آن را سروده در سالروز شهادتش واقعاً خواندنیست :
... ای حیات ! با تو وداع می کنم ؛ با همه زیبایی هایت؛ با همه مظاهر جلال و جبروتت ؛ با همه کوه ها و دریاها و صحراها با همه وجود وداع می کنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ! می دانم شما چابکید؛ می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبانم ربوده اید؛ می دانم فداکارید ؛ می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آیید ؛ اما من آرزویی بزگتر دارم. من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت در آیید.
به قدرت اراده آهنینم محکم باشید. به سرعت تصمیمات و طرح هایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسؤلیت ها را به سرعت مطلوب به نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم؛آرامش ابدی . دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد. از بی غذایی، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد.آرام وآسوده برای همیشه در بستر نرم خاک آسوده خواهید بود؛ اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم لحظات لقاء پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشید.
شهید دکتر چمران
به نام خداوند عشق و غزل
هرکس اندکی با دنیای شعر آشنا باشد و بداند که « طبع شاعری » چیست ؛ یقیناً این نکته را تأیید خواهد کرد که شاعر، شاعر است و شارع نیست ! گاهی کلمات زیبایی را در بند نظمی زیبا و حتّی در حد سحر میبینیم امّا معنای آن توسط شرع رد میشود ؛ بسیاری از اشعاری که در مداحیها خوانده میشود از همین دست است . شاعر ، اگرچه موجه و متعهد باشد با این وجود باید نگاه کرد که شعرش چه میگوید ؛ به عنوان مثال به این مصرع شاعر فقید « آقاسی » دقّت کنید که خطاب به امام زمان ( عج الله تعالی فرجه ) سروده شده : « به خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن » ؟! واقعاً این انصاف است امام زمان ( عج الله تعالی فرجه ) را متّهم به این بکنیم که فقط به خوبها سر می زند ؟! در حالی که خود آن بزرگوار چیز دیگری را میفرماید : « انّا غیرُ مهملین لِمراعاتکم و لا ناسینَ لِذکرِکُم » یعنی ما اهمال کننده در رعایت کردن شما و همچنین فراموش کننده شما ( شیعیان ) نیستیم . پس با شعور بیشتری شعرها را بخوانیم و اگر بیتی با شرع مقدس نخورد آن را به دیوار بکوبیم حال از هر کس میخواهد باشد . یا حق
.: Weblog Themes By Pichak :.