به نام خدا
شعر : مناجات یک دیوانه !
این شعر 22 سال پیش سروده شده :
تو ای زیبا ترین رؤیای عشق من خدای من !
صدای زخمیت را آرزو دارد صدای من
کنار لحظه های بی کس این ناکجا، بی تو
چه عریان است اندام پلید غم برای من
منِ دیوانه هر شب میگذارم سر به پای تو
غمت تا صبح هم سر برنمی دارد ز پای من
خدای من که اکنون بی کس و تنها ترین هستی
دعایت می کنم ... حتماً که می گیرد دعای من !!
مرا این عاقلان دیوانه میخوانند و من شادم
که هرگز بوی قرصی نان نمی گیرد خدای من !
مرا هر کس رسید از راه با لبخند سنگی زد
ولی افسوس این پاکان تو را کشتند جای من !!
تاریخ سرودن : 70/8/10
بسم الله الرّحمن الرحیم
یک از اولین مقدمات برای « آداب نماز » این است که « بدانیم » ( باور کنیم ) که نماز تنها چند فعل وقول به هم چسبیده که روزی فلان قدرش را باید به اجبار بخوانیم نیست .
باید متوجه شویم که نماز باطن و آدابی دارد و خودمان را برای فراگرفتن آداب آن اماده کنیم و به قول معروف عزم را جزم کنیم و ذره ذره و آرام آرام به سوی مؤدب شدن به آداب نماز حرکت کنیم
برای هر چیز ظاهری و باطنی است و برای انسان بما هو انسان « سرّی » نیز هست که گاهی خود او محجوب از دانستن آن می ماند .
نماز تنها « نسخه » انسانیت است ( چون چکیده قرآن است )
با پله نماز می توان به شیروانی خیال و قیاس و گمان و وهم رفت و خدا را از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم بالاتر دید
فقط راه نماز ! راه های دیگر مسدود است
آدرس را اشتباهی داده اند
نماز = بندگی = آزادی و آزادگی
یا حق
به نام خدا
با سلام
چند بیت قابل تأمل
بر قلب من حک کرده اند « الله اکبر »
امّا به من شک کرده اند ... الله اکبر !
برخی که خود مشتی کلاغ روسیاهند
شک در مترسک کرده اند الله اکبر !!
شکر خدا این آدم ... این « من » ـ را شیاطین
از جمع خود دک کرده اند الله اکبر !
قلب زمین را جای آب و عشق ، تعمیر
با سنگ و آهک کرده اند الله اکبر !
تفسیر - مثل آب خوردن - ز آتش عشق
یک مشت کودک کرده اند ... الله اکبر !!
در خیمه شب بازی دنیا با چه شوقی
خود را عروسک کرده اند الله اکبر !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلامٌ علیکم
آداب نماز ( عزیزانی که بار اول است اینجا تشریف می آورند، لطفاً مطالب قبلی را هم بخوانند )
نماز یک عبادت کلی است که از جزئیاتی تشکیل شده ( از مقدمات و معقّبات ) که این جزئیات هر کدام آدابی دارند که انسان را در کل به اسراری دلالت می کنند .
مثالی برای تقریب به ذهن : دست ، انگشت اشاره ، بینی ، بالابردن دست ، قرار دادن انگشت اشاره مقابل بیند ( و دهان ) ... اینها حرکاتی هستند که معنی خاصی دارند ( با به همراه هم انجام دادن این حرکات به طرف مقابل می فهمانیم که سکوت کند ) حال چرا سکوت کند ؟ ... « چرایی سکوت » راز و غایت این حرکت است ! مثلاً فرض کنید شخص مهمی دارد حرف مهمی می زند و فردی در جمع با صحبت مردن خود نمیگذارد دیگران حرف او را گوش کنند یک نفر با اشاره ( هیس ! ) به او می فهماند که حرف نزند سرّ این کار اینجا یعنی به حرفهای مهم این شخص مهم گوش بده !
همین حرکت در جای دیگری میتواند به معنای دیگری باشد !
هزار نفر نماز می خوانند و این هزار نماز ، هزار نوع معنی میتوان برداشت کرد .
یکی خوابیده شما مشغول تماشای او هستید ، ناگهان می بینید دستش به صورت ناخودآگاه و بی اختیار به سمت بینی و دهانش می رود آیا استنباط می کنید که دارد به شما می گوید که « حرف نزن !؟ »
نماز برخی مانند انجام دادن حرکاتی است که هیچ مفهومی از ان استنباط نمیشود چون نیت آن را نداشته . فتبصّر !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام
این غزل مال سال 72 است . به اینها می گویند سیاه مشق ! ...
و این یکی از سیاه مشقهای جوانی ماست :
جرم عشق
گویا شب ما را سحر باید نباشد
گویا در این ره جز خطر باید نباشد !
ای نارفیقان ! تا به کی نامهربانی
کافیست ! ... آزار اینقَدَر باید نباشد !
در نزد ما عیبی ندارد گریه امّا
چشمانمان یک ذره تر باید نباشد !
ما عاشق دردیم امّا دردمان نیز
از طاقتمان بیشتر باید نباشد
یعنی میان اینهمه دیوانه حتّی
همدرد با ما یک نفر باید نباشد ؟!
من معتقد هستم که غم را سلطه بر دل
تا حال بود امّا دگر باید نباشد !
گر زندگی را دوست دارید ای درختان
دستانتان پای تبر باید نباشد
بیچاره « عابد » را به جرم عشق کشتند
اینجا کسی عاشق مگر باید نباشد
پ . ن : « عابد » تخلص شعری حقیر است
.: Weblog Themes By Pichak :.