بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام به همه سلامٌ قولاًمِن ربٍ رحیم
ما در آن سالهای دور ( 20 سال پیش ) برای سیاه مشق کردن ، اینگونه میسرودیم :
بود و هست
ما را امید و عشق به میخانه ، بود و هست
ساقی اگرچه با ما بیگانه بود و هست !
ما را ز شادکامی این گوشهی خراب
تنها نصیب ، یک دو سه پیمانه بود و هست !
شکر خدا که رابطه بین ما و غم
با لطف جام باده صمیمانه بود و هست
ضحّاک دیگریست بت نازنین ما
زان گیسوان که او را بر شانه بود و هست
فرقی نکردهایم من و آن سیاه دل
من در نماز و او بُت این خانه بود و هست !
در دام چشمهای مه آلود و مست او
انصاف میدهم که دو صد دانه بود و هست
این شمع نیمه سوخته را در شب وصال
پروای کامجویی پروانه بود و هست
« عابد » ز سنگ خودن ما دل غمین مباش
این شهر پر ز عاقل و دیوانه بود و هست
زین العابدین آذرارجمند
کم و زیاد را میبخشید
شرمندهام اگر باز تکرار می کنم : لطفاً « بسم الله الرّحمن الرّحیم » را اول نوشته هایتان فراموش نکنید .
.: Weblog Themes By Pichak :.