هوالمحبوب
دست بسته
دوباره دست مرا چشم یک نفر بسته
دوباره از چشمم اشک ، بار بر بسته
به خاک پایش سوگند میخورم ، هرچند
که در بروی من زار در به در بسته
نبسته تیغ به خود گل ز خار در این باغ
که خار انگار از گل به خود سپر بسته
و هرچه سعی در این دام بیشتر کردم
به روی من شده این بسته بیشتر بسته
ـ : مگر نمیدانستی که آسمان خود را
دریغ میکند از مرغهای پر بسته
تویی تو ، تنها شمعی که در شب دیدار
به قتل تنها پروانه اش کمر بسته
شهید خواهی شد تشنه ، غرق خون ، بی سر
به من غمت این را گفته است سر بسته !
و « عشق» اسم عبور است « عشق » اسم شب است
شبی که اشک شما راه بر سحر بسته
تاریخ : شنبه 92/4/15 | 8:4 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.