به نام خداوند مهربان و بخشنده
دیوانگیای دیگر !
یک عمر ز هجر یار زاری کردیم
در خلوت خویش بی قراری کردیم
از کوری چشم زاهد کهنه پرست
ما پاکدلان گناه ، آری ! ... کردیم !!
زان روز که عشق گفت غم یک راز است
با خنده خویش راز داری کردیم !
ما را همگان ز شهر خود می رانند
جز خندیدن مگر چه کاری کردیم ؟!
ای عاقل کینه توز ! دیوانه تویی
ما غم خوردیم و بردباری کردیم
در عشق گناه ساده ما این است
ما دشمن را چو دوست یاری کردیم
هرگاه ز چنگ بغض زخمی آمد
ما حنجره را مثل سه تاری کردیم
تا دیدهمان بر اشتیاق افتاده است
رودی ز نگاه خویش جاری کردیم
از محفل ما اگرچه رفتی « عابد »
ما یاد ز تو گاه گداری کردیم !!
70/6/8
تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 3:12 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.