اردیبهشت 92 - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صد در صد عمومی !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام

http://s4.picofile.com/file/7737671177/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85.gif

خدا خیر دهد به هرکس که این متن را در گوشه پیام رسان قرار داده است :

این بخش به صورت صد در صد خصوصی نیست !

اگر فضایی موجود بود من می‌نوشتم :

کاربرگرامی !

در پیامرسان قلبت هم تنها ننشسته‌ای !

آنجا هم صد در صد خصوصی نیست

آنجا مأموران خدا هستند

ملائکه در رفت و آمدند

شیطانها هم !

خانه را به که وامی گذاری ؟!

گاهی چنان از بیت نفس خود عافل می‌شویم که بسیاری از افرا د و افکار

بدون اجازه داخلش می شوند و چه بسا رحل اقامت می‌افکنند !

آی !

 

سرزده وارد مشو میکده حمام نیست !!

 

قلب برخی میکده است و قلب برخی « حمام » آنهم از آن حمامهای عمومی

( که ما در بچگی‌مان دیده‌ایم و الآن منسوخ شده ! )

قلب شما چه ؟!

ما جعَلَ الله لِرجلٍ مِن قلبینِ ... ( قلبینِ = دو قلب )

خدا برای هر کس فقط یک « قلب » قرار داده است

فکر نکن که بتوانی هم « گناه » کنی و هم « او را بپرستی » .

گول تلبیس شیطان را نخور !

قلب یا محل اطراق ملائکه است و یا زیر تاخت و تاز شیاطین

گاهی شیاطین هم لباس زیبا می‌پوشند آنگونه که تو فکر می کنی ملائکه‌اند

( یتشکّلُ باشکال المختلفه ... )

حافظوا علی الصّلواتِ ...

اگر تو از خودت حفاظت نکنی چگونه از نمازهایت حفاظت کنی ؟!

وقتی لیوانی نباشد تصور آب در لیوان ...

نماز « خواندنی » نیست « ارتباط » است . عشقبازی است ...

اللهمّ و مِن محبتکَ فاطعِمنا

اللهمّ صلّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ و عجّل فرجهم و آخرُ دَعَوانا انِ الحمدُ للّه ربّ العالمین 




تاریخ : چهارشنبه 92/2/4 | 12:3 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

چگونه بنویسیم خدا !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام به همه

چرا پیام می‌فرستیم ؟!

چرا نظر می گذاریم ؟!

« ارتباط » ! جواب همین است و بس !

همه دوست دارند با غیر از خودشان « ارتباط » برقرار کنند و از طرف دیگران با آنان ارتباط برقرار شود . احساس نیاز آنان را به این کار وامی‌دارد ، در برخی از افراد این احساس نیاز ضعیفتر است و در برخی دیگر قوی‌تر .

چرا » ارتباط » و چرا « احساس نیاز » ؟

همه دنبال آرامش و آسودگی خیال و فضایی سرشار از « تنفس صبح » هستند .

می‌رسند ؟!

نه ! نمی‌رسند !

چرا ؟

چون مسیر را گم می کنند .

هدفشان چیزی است که برای خودشان تعریف نشده است ، به مثال زیر با دقّت توجه بفرمایید :

متن می‌نویسد ، پیام می‌فرستد و منتظر می‌نشیند که مورد توجه یکی قرار بگیرد و برایش نظری بفرستد . خبری نمی‌شود ! ... چند ساعت بعد می‌رود می‌بیند یکی نظر داده ( مثلاً یک نظر خوانده نشده در صفحه شخصی خود می‌بیند ) با سرعت روی آن کلیک می‌کند ببیند چه کسی برایش نظر داده و چه نوشته ؛ باز می‌کند ، نظر را می‌خواند ، شاید جوابی هم زیرش می‌نویسد امّا احساس آرامش نمی‌کند ، هنوز عطش نظرخواهی او شعله‌ور است ، اگر در آن واحد برایش 20 نظر هم برسد ، او آرام نخواهد شد ( برای لحظه‌ای شاید ! ) حالا به نظرها جواب هم داد ؛ با خودش می‌پرسد :  « خوب ! حالا دلت چه می‌خواهد ؟ ... به هئفت رسیدی ؟ ! » می‌بیند نه ! نرسیده است ؛ اینهمه به‌به و چه‌چه شنیده امّا زیاد قانع نشده !

عزیزان !

فقط یک چیز آدم را راحت و آرام می‌کند و آن یک چیز « یاد خداست »

نه اینکه نماز بخوانیم و هی پشت سر هم لا ‌اله الّا الله بگوییم‌ها ! ، نه !

یاد خودِ خدا !

طرف یاد « ذکر » است نه یاد مذکور !

برای همین است که آرام ندارد .

حالا ... ننویسیم !؟

بنویسیم

برای او بنویسیم ؛ ( خدا را می‌گویم ! ) طوری بنویسیم که او خوشش می‌آید ؛ بعد از خودمان بپرسیم : « واقعاً خوشش آمده یا نه ؟! » اگر خوشش نیامده باشد چه ؟! ... وای ! نکند خوشش نیامده باشد ! »

اگر : او » خوشش نیامده باشد « عالم و آدم خوششان بیاید ده‌شاهی هم نمی‌ارزد ؛ اگر او خوشش بیاید و عالم و آدم انکارت کنند ، نوشته‌ات بدون قیمت ( فراقیمت ) خواهد بود .

یوسف را خواستند بفروشند ماندند که چقدر بفروشند می‌گویند آخرش قرار شد یوسف یک طرف ترازو بنشیند و هر کس طرف دیگر هم‌وزنش طلا قرار داد یوسف مال او !

و عزیز مصر توانست یوسف را بخرد !

رفیق !

طوری بنویس که خود خدا فقط خریدارش باشد ، آنوقت همه انگشت خود را برای نوشته‌ات خواهند برید !

می‌گویی نه ! امتحان ضرری ندارد

بسم الله ... !!




تاریخ : سه شنبه 92/2/3 | 3:4 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

نگاههای سربی !

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اسراییل خبیث

چشمهای سربی

پرند از نگاه های سربی !

و نگاه های سربی

« دل ها » را می درند ، بدون رحم .

تفنگها

سینه هایشان خالی است ، قلب ندارند !

گلوله چیزی نیست که بتوان به آن « قلب » گفت !

فکر می کنم گاوهای اسرائیل

شیرشان هم طعم سرب دارد

سرب !

چه فرقی با تفاوت ندارد !؟

در قبیله همسایه با پنبه سر می برند شمع‌های سوخته را

و پروانه‌ها !

تمام شب را تا صبح سرفه می‌زنند

گمان می کنم

د . د . ت این روزها پر از سرب است ! و در کارخانه ای در بحرین تولید می‌شود !

اگر بخواهد با چرخ « سرب » بگردد

« صنعت » هیچ هم چیز خوبی نیست

من از قبیله‌ای دلم پر است

که سلام‌هایشان ـ حتّی ـ سربی است

و جنس کلاهی که به احترامتان از سر بر‌نمی‌دارند هم از سرب

ما ایلیاتی‌ها

گندم را با طلا عوض نمی کنیم

و آنان طلا می کارندو کاه درو می‌کنند

زمین وقتی پر از سرب باشد اینگونه است

خورشید مدتیست حرص می‌خورد :

آی پنجره‌های بسته !

 اتاقهای تاریک از آفتاب چیزی برای گفتن ندارند !

تکانی بخورید

صبح نزدیک است .

 




تاریخ : دوشنبه 92/2/2 | 7:12 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

مراتب « حیا » در آقایان

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام به همه

محیط پارسی بلاگ نباید محلّی برای ابراز « خودمان » باشد ! ( در باره این موضوع در مطالب آینده خواهم گفت )

رفیقی داشتیم تا جمله‌ای از این دست می‌شنید به شوخی می‌گفت :

« تکبیر ! »

گاهی هم که خودش از این دست جمله‌ها رو بکار می‌برد بعدش برای

گرفتن تأییدمی‌گفت : « اگه راست می‌گم بگو دروغ می‌گی !! »

 حالا پست امروز :

مراتب حیا در مردها

هر وقت کلمه « حیا » را می‌شنویم سریعاً یاد خانمها می‌افتیم و وضع حجاب و ...

کمند کسانی که در آنِ واحد « مردها » و « پسرها » هم در ذهنشان نقش ببندند

حال می‌خواهیم نگاهی به مراتب « حیا » در آقایان بیندازیم :

1- آقایی را در نظر بگیرید که کت و شلواری معمولی و اتوکشیده پوشیده و برای رفتن به محل کارش ( یا هر جای دیگری ) وقتی به چند راهی می‌رسه کوچه‌ای رو انتخاب می‌کنه که احتمال روبرو شدن با صحنه‌های ریبه دار (1) کمتره

2- آقایی را در نظر بگیرید که شلواری معمولی پوشیده ( بدون کت ) و پیراهنش را هم کرده داخل شلوار و از هر مسیری پیش بیاد می‌ره ( البته سعی می کنه با رسیدن به صحنه‌های ریبه‌دار نگاهش را برگردونه .

3- آقایی را در نظر بگیرین که شلوار لی پوشیده زنجیر طلا هم به گرده انداخته ( این هوا ! ) آدامسش هم داره زیر دندوناش له و لورده می‌شه ، به همراه بر و بچ ! کنار خیابان ایستاده و هر از گاهی نگاهی هم به قدو بالای ... ( از گفتن بقیه اش معذورم ! )

4- آقایی را در نظر بگیرید که کمر شلوارش از جای مخصوص به خودش نیم وجب پائینتر قرار داره ( کلاً شلوارش به خاطر اینکه پارچه گرونش شده ! کمی کوتاه دوخته شده ! ) و ترک موتور رفیقش هم نشسته و ... قسمتهایی از بدنش .... ( اگر مجبور نبودم این مطلب را نمی نوشتم ! )

5- آقایی را در نظر بگیرید ( با همین خصوصیات آقای شماره 4 ) در حال متلک گویی به هر شخصیت اُناثی است که از بغلش رد می‌شود ! و اگر کسی هم به او اعتراض کند فکّش را می‌آورد پایین ...

6- آقایان با مراتب بالاتری هم هستند که با عرض پوزش نمی‌نوانم خصوصیاتشان را برایتان تشریح کنم ( تو خود حدیث مفصل بخوان )

حالا قدری جدی‌تر :

این طایفه‌هایی که شمردم دارای درجات حیایی یکسان هستند ؟!

در کنار مراتب « حیا » در خانمها ، مراتب « حیا » در مردها نیز بسیار زیاد و عدیده است . حیا فقط به ظاهر برنمی‌گردد . وقتی پسری و یا دختری دوست ندارد با نامحرم بیش از حد لازم حرف بزند نشانه زیاد بودن « حیا » در اوست .

دوستان وبلاگ نویس ببخشند ! وقتی خانمی در وبلاگ به نظرات دیگران با سنگینی و متانت و در حد لازم فقط ، جواب می‌نویسد نشانه شدّت « حیا » در اوست . ( همینطور آقایی که برای جنس مخالف نظر می نویسد )

من دوستان طلبه‌ای دارم که انسان با نگاه کردن به چهره‌شان در « حیا » و « حجب » غرق می‌شوی .کسانی را هم می‌شناسم که با یک وجب ریش بوی زیادی از حیا نبرده‌اند .

حیا به ظاهر ( اگرچه مثبت باشد ) برنمی گردد ، به عمل به گفتار و رفتار که بازتاب تفکر انسان است برمی‌گردد . خوشا بحال کسانی که به خاطر شدت حیایی که در خود احساس می کنند از اینکه به نامحرمی نگاه کنند از خودشان نیز خجالت می کشند .

مراتب ایمان در انسان به مراتی « حیا » در او بستگی دارد . هرقدر حیا بیشتر ، ایمان بیشتر ... هرقدر ایمان بیشتر حیا شدیدتر

خدایا به ما « حیا » این خصلت پاکان را به طور کامل عنایت بفرما . یا حق

 

پ . ن

1- ریبه یعنی احتمال افتادن در گناه ! 




تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 4:9 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی