به نام خدا
سلام
به خاطر رسیدن ایّام اعتکاف سری به سطح شهر زدیم تا مصاحبهای با چند نفر ترتیب بدهیم ... با ما باشید ة
سلام ! ... نظرتان در باره اعتکاف چیه ؟
شلام ! ... شطولین !! ... انتکاب خیلی خوبه ... فقط یه ذلّه وقتشو ژیاد کنن بهتله !!!
ـ بله !؟ ... باشه بهشون می گم !
من ثبت نام کردم ... مامانم اینا می گه که دختر باس اعتکاف بره تا دختر خوبی بشه ... پارسال من رفتم خیلی خوش گذشت واسه همین امسالم می خواهم برم
ــ به به ! ... آفرین ... چه دختر خوبی !
به منم « به به » بگین ! ... منم بژلگ شدم ... می خوام بلم شبت نام !
بله ! ... به به ... سیبیلا رو !!!
من هنوژ مشکوکم ! ... اداله ملخّشی بده ... اوممم ... شاید بلم !!
من لوژه نمی تونم بگیلم ... بلام ژلل داله وگر نه می لفتم !!
اه !؟ ... زلل داله !؟ ... نه بابا !!
بذار فک کنم می شه کله گنجیشکی بگیرم !!
ها ! ... اینه !! ... من رفتم ثبت نام کردم !!
بابام نمی ذاله من بلم !!
این یالوهه مشکوک می ژنه ! ... بلو آقا ... مشاحبه بشه ... گلیه اینو دلآولدی .... می ام می ژنمتا !!
به نام خدا
در جواب کسی که می گفت « چیزی از خدا خواستم و نداد و من دیگر نماز نمیخوانم » نوشته شد :
وقتی به دنیا آمدی و میلیونها سال قبل از تولد تو زمین را برای تو آفرید ، وقتی تو نباشی چه فایده زمین !؟ ... یعنی آنگونه زمین را و تو را خلق کرد که گویی تمام این آسمانها و ستارگان و موجودات و ... را تنها به پاس قدوم تو خلق کرده و وقتی تو از دنیا رفتی هم ، بود و نبودش برای تو مساوی است ! ... همینکه به دنیا آمدی و سر تا پا ضعف بودی مادری به تو داد که تمام همّ و غمش را مصروف تو کرد ؛ نه برای شیر دادن به تو از تو مزدی خواست و نه برای دلشورههایش برای تو ، از تو تقاضای حق و حساب کرد ؛ شست و رُفت و سابید و ... بالیدی !!
از نعمت چشم و گوش و دستگاه هاضمه و خون و رگ و پوست و استخوان و تفکر و ... می گذرم چون می خواهم خلاصه کنم چرا که نمی توان نعمتهایش را شمرد اگرچه شمارش گران به سختی بیفتند ! ... خلاطه تا بلوغ چیزی بر تو واجب نکرد و اگر بر طریق نارضایتیش گامی نهادی ننوشته فرض نمود
وقتی به بلوغ و درک « عشق » رسیدی برای آنکه دچار شبههی هوس نشوی و ترمز داشته باشی که در دره های مهیب حیوانیت و شهوات سقوط نکنی بر تو نماز را واجب کرد . بلوغ یعنی درک لذت با یکی دیگر بودن ! و ان یکی دیگر آینه جمال او بود و تو آینه دیدی و « نور » ندیدی ... تو ماه را به تماشا نشستی و درک نکردی که خورشیدی دیگر است که به او می نگری و ماه را ماه کرده !!
گمانی کردی و امر بر تو مشتبه شد و فکر کردی الآن که او را می پرستی به تو بدهکار است !! خوب بیندیش به آنچه میآید تا خوب درک کنی که چه خوب خدایی است او و چه بد بنده ای هستی تو ! :
1- نماز تشکر از نعمتهایی است که در گذشته به تو داده شده و تشکر از نعمتهای آینده را هنوز از تو نخواسته ( حداقل تا زمان بلوغت که اینهمه نعمت به تو داده را قدر بدان )
2- چگونه بی شکر گذشته طمع در آینده بسته ای !!؟
3- بفهم ! ... او والاتر از آن است که از خودش به خودش نفعی رسد پس چگونه از توی ضعیف ابن ضعیف به او سودی تواند رسید !!؟
4- این نماز شکسته بسته خودت را نماز ندان ... این خود گناهی دیگر است که او با تفضّلش کریمانه بر آن اسم نماز گذاشته و با اغماض آن را به درگاهش پذیرفته و در عین حال در پی نیکوتر ادا کردن ان باش که برای نماز خلق شده ای !
5- سودی که از نمازت ـ اگر ملاقات او باشد ـ می بری از هیچ چیز نمی بری ، چرا که عاشق بی خواب و خوراک شود از یاد معشوق نه انکه یاد معشوق کند درهوای خواب و خوراک و حور و قصور !! ... تو برای دیدار خلق شده ای پس در پی آن باش !!
برخی فکر میکنند چون نماز می خوانند باید چیز تازه ای به دستشان برسد
سالهای قبل از بلوغ که اینهمه نعمت داد و از ما تشکر نخواست می توانست باز نخواهد
به نام خدا
این شعر گیلکی را سال 71 نوشتم یعنی تقریباً 23 سال پیش ... اگرچه سخت
است با الفبای فارسی زبان گیلکی را نوشت امّا گیلکها یک کاریش می کنند !
( یک طوری خلاصه می خوانند ) برای عزیزان دیگر هم شعر را به فارسی
ترجمه کردهام
خنده شَانِ گودَن
هله گرونَ نوبُ خنده ، خنده شاَنِ گودَن !
غمَم هله نوبُ شرمنده ، خنده شاَنَ گودَن !
شکر تا می لب جی کالنَ شعر شاَنَ گوتن
می درد و می غم تا قنده خنده شاَنَ گودن
دیشب شی مِ جا خالی ، امِ آقا بُوته
تا سنگینا نوبو پرونده خنده شَانَ گودن
چی فایده دانِ اُتّو بزا کُتَ دکونیم
تا با یته پیران ژنده خنده شَانَ گودن
برا ! مقلیدَ کیسی !؟ ... چقد دِ گیری کُونی !؟
از ایمرو فتوا دِنَم بنده خنده شَانَ گودن
پیاز تی دوته چیشمَ بیه می جی بشتَو
اگر هچی نکنی رنده ، خنده شَانَ گودَن
امِ دیلون پورَ امّا امِ جیبون خالِه
اِ غوصان قیمت چنده !؟ ... خنده شَانَ گودن !؟
نوخون .. دِ بسّه ... تی شعرم تا موندنَ عَبدین
هله گرونَ نوبُ خنده ، خنده شانِ گودَن !
ترجمه :
هنوز خنده گران نشده ... می شود خندید
غم هم هنوز شرمنده نشده؛ می شود خندید !
تا از لبم شکر می ریزد می شود شعر سرود
تا درد و غم برایم مانند قند است می شود خندید !
جای شما خالی ، دیشب آقای ما گفت
تا پرونده اعمال سنگین نشده میشود خندید !
چه فایده دارد کت اتو زده را بپوشیم
در حالیکه با یک پیراهن پاره پوره می شود خندید
برادر از چه کسی تقلید می کنی ... آخر چقدر گریه می کنی !؟
از امروز من فتوا می دهم که می شود خندید !
اگر از من میشنوی پیاز دو تا چشمت را
اگر بی جهت رنده نکنی میشود خندید
دلهایمان پر است امّا جیبهایمان خالی است
قیمت این غصه ها چند است ؟ ... میشود خندید !؟
دیگر نخوان ... کافی است ... شعرهایت هم به خودت میماند عابد
هنوز خنده گران نشده ... می شود خندید
عابد که تخلص شعری حقیر است در زبان گیلکی عبدین مخفف عابدین تلفظ می شود
به نام خدا
سلامٌ علیکم
این چند بیت تقدیم به مومنانی که از آمدن ماه رجب خوشحال هستند
برخیز که ایّام طرب آمده است
غم را یکباره جان به لب آمده است
دیگر پس از آه و نالهی شب بو ها
خورشید به جنگ دیو شب آمده است
شیطان هم دارد اشک خون می ریزد
از راه، نسیم فیض رب آمده است
شد موقع پایکوبی اهل ولا
بار دیگر ماه رجب آمده است
خدا توفیق طاعت خالصانه مرحمت بفرماید
و اعمال ما را در ایّام پیش رو بپذیرد ... یا حق و التماس دعا
به نام خدا
این عکس را دیدم این چند بیت نوشته شد :
سالها آرزوی من این بود
که تو را باز هم بغل بکنم
مادرت را پسر ! ... ببخش ... نشد
که به قول خودم عمل بکنم
گفته بودم اگر که برگردی
رخت دامادی تو آماده است
خنده کردی : « چی چی گونی مار جون » (1)
« عشق رفتن به قلبم افتاده است »
روی پیشانیم بیا بگذار
دست خود را که تشنه ام ... آری !
آه عبّاس من ! فدات شوم
چِقَدر بوی کربلا داری
1- گیلکی : یعنی مادر جان این حرفها چیست !!
به نام خداوند شهیدان و راستگویان
فیلم شیار 143 واقعاً زیبا و تکان دهنده بود . وقتی آن را دیدم قلم برداشتم و این غزل دست و پا شکسته را نوشتم :
با آمدن بهار برمی گردند
بر باد صبا سوار برمی گردند
می بینی چه چهی پرستوها را
الحق که چه بی قرار برمی گردند
رفته بودند لالهها از اینجا
دارند به لاله زار برمیگردند
دست خودشان باشد اگر از این راه
یکبار ؟ ... هزار بار برمی گردند !
ما پشت به یار گرچه کردیم ولی
آنان به هوای یار برمی گردند
هرچند که دست و پایشان گم شده است
از صحنه کارزار برمی گردند
رد شنی تانک بروی تنشان ...
انگار که از شکار بر می گردند
خندان، سینه چاک، صُراحی در دست
با عشقِ بزرگوار برمیگردند
اقیانوسی ز شور و مستی هستند
آرام از این کنار بر می گردند
گفتیم حبیبند ، غریبند ولی
خاموش به این دیار بر میگردند
یک دسته گلند استخوانهایی که
دارند از این شیار برمی گردند
یک حساب سر انگشتی :
فرض کنیم کشور ما 70 میلیون جمعیت دارد
فرض کنیم هر خانواده 4 نفر باشند آنوقت می شود 17.5 میلیون خانواده
فرض کنیم هر خانواده یک سبزه درست کنند و در درست کردن آن150 گرم گندم بکار ببرند میشود 2625000000 گرم یعنی میشود 2625 تن
تازه اگر بنا بر فرضهای مرقوم باشد !! ( یقیناً این اعداد و ارقام بیشتر است / من دست کمش را گرفتم ! ) ... ااین مقدار گندم در سال اسراف می کنیم با سبز کردن سبزه ... باور کنید که دو برابر این عدد اسراف می شود چون این مردم سر قبر درگذشتگانشان سبزه می گذارند ، در مغازه هایشان سبزه می گذارند ... روی کاناپه و ... سبزه می گذارند ... بله نگاه کردن به سبزه چشم را نورانی می کند ولی کدام سبزه !؟ ...
عاقبت این سبزه ها در جاده ها میافتند و در برخی جاها که ...
برخی ادعا می کنند که این سبزه ها هم به طبیعت برمی گردد و حیوانات می خورند و ... گندمی که می تواند غذای انسان شود ...
باور کنیم بدون سبزه هم سال خوبی خواهیم داشت
قرآن کریم میفرماید : وقتی از از مشرکان از علت شرکشان سئوال میشود می گویند « قالوا انّا وجدنا آباءنا علی امة و انّا علی آثارهم مهتدون» می گویند پدرانمان را اینگونه یافتیم ( این کارها را می کردند ) و ما پشت سرشان حرکت می کنیم ! ( کار انها را دنبال می کنیم )
من بشخصه هیچ اعتقادی به سفره هفت سین و سبزه و ... ندارم و انجام هم نمی دهم و در این سالها هیچ تأثیری هم در زندگی دیگران برایش ندیدهام ... اعتقادات مذهبی خودمان که نجات دهنده است را رها کنیم و کورکورانه به دنبال کارهای بی محتوا و بیفایده پیشینیانمان باشیم !؟ ... و متأسفم که صدا و سیما هم بجای تعویض این رسوم غلط بیشتر بر اتشش دامن می زند و ...
خدا رحم کند ... جواب اینهمه اسراف را که باید بدهد و گاهی برخی باید جوابگوی اسراف دیگران نیز باشند که ...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سئوال : چرا ما با آنکه می دانیم کاری گناه است باز مرتکبش می شویم ؟
سئوال مهمی است که شاید بزرگترین دغدغه همهی مؤمنان باشد
برای جواب به این سئوال مقدمه ای عرض میکنم و مثالهایی می زنم : فرض کنید کسی معلول باشد مثلاً دست و پا نداشته باشد و متوجه شود خطری دارد سراغ او میآید ( مثلاً زمین لرزه ، مار و ... ) چقدر در نجات دادن خود موفق خواهد بود ؟ ... حالا فرض کنیم کسی معلول نیست و دست و پا و گوش و چشم دارد ولی چیزی را خطر نمی داند ( مثلاً خواب باشد و نداند ماری به او نزدیک می شود ) آیا از خطر گریزان خواهد بود ؟
فرد دیگری را در نظر بگیرید که نه می داند و نه دست و پا و ... دارد ! ... مشخّص است که او هم نجات نخواهد یافت فقط کسی که اولاً خطر را بشناسد و ثانیاً دست و پا و ( خلاصه اعضا و جوارح سالم ) داشته باشد از خطر می رهد ( تازه وجود چنین کسی هم به خودی خود دافع خطر نیست ؛ یعنی خطر به هر علّت پیش خواهد آمد و وجود دست و پا و ... باعث نمیشود خطر پیش نیاید ! ـ توجه کنید ـ )
این مثالها را داشته باشید به این مطلب دقت کنید :
« عقل » « ایمان » و « عرفان » در دو حوزه « نظری » و « عملی » تعریف می شوند . تناسب ببندید بین هرکدام از این واژهها در حوزه نظر با « فهم و درک یک انسان از گناه و حیطه دانش معصیت » و همچنین تناسبی ببندید بین فرار از گناه با «داشتن اعضا و جوارح در یک انسان » ...
برای اینکه یک انسان از گناه بگریزد و مبتلا به آن نشود باید هم در حوزه نظری و هم در حوزه عملی آن را گناه بداند . ما بیشتر در حوزه نظری گناهان را شناخته ایم و در قسمت عملی کم کار کرده ایم
کار در حوزه عملی هم با « عمل » امکان پذیر است . پزشکی که به صورت تئوری همه بیماریها را تعریف می کند و همه داروها را شرح می دهد تا در عمل با بیماران در ارتباط نباشد علمش از « یک مشت اطلاعات به صرف » تجاوز نمی کند .
در مثالهای بالا بیشتر مؤمنان مانند کسانی هستند که معلول جسمیند یعنی خطر را می دانند ولی از ان نمی توانند بگریزند
طرف می داند خدا ناظر است ؛ از گناه نهی کرده ، وعده عذاب به گناهکاران داده و ... ولی باز مرتکب میشود ...
خداوند به ما توفیق گناه نکردن و فهم زشتی ان در علم و عمل عنایت بفرماید
بسم الله الرّحمن الرّحیم و بسم ربّ الرّیع
سال 1394 سال « دولت و ملت، همدلی و همزبانی » مبارک باد
خداوند سایه ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را برایمان مستدام نگه دارد
نگاه نافذ ایشان حتّی در انتخاب اسم برای سال قابل تأمّل است
خداوند دشمنان ما مخصوصاً رژیم سفّاک صهیونیستی و آمریکای جنایتکار و همه انصار و اذنابشان، علی الخصوص گروهک مشمئز کننده داعش را به خاک مذلّت و نابودی بنشاند
.: Weblog Themes By Pichak :.