مرداد 92 - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داغ اکبر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

داغ اکبر 

به سینه داغ فراق صنوبری دارم 

بیا ببین که به چشمم چه محشری دارم

چراغ در کف دنبال شیخ می گردم  !

من از « گناه » تلقّی دیگری دارم

دلم همیشه برای تو آسمان ! تنگ است

دلم خوش است که من هم کبوتری دارم

دلم گواهی بد می دهد اگرچه ، ولی

بزن ! چه بیم براین شانه تا سری دارم

من از « حسین » گرفتم نشانی خود را

 به کف ز عشقش بشکسته ساغری دارم

« نماز و روزه و حج قبول » مال شما

من از زیارت او قصد دیگری دارم

دخیل چشم به پای ضریع او بستم

امید لطفی از او روز داوری دارم

به یاد خون گلوی علی اصغر او

به سینه تا به ابد داغ اکبری دارم !




تاریخ : پنج شنبه 92/5/31 | 10:12 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

زن ، « بودن » یا« نبودن او » مسئله این است !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلامٌ علیکم

با تشکر از یک از کاربران محترم که این حقیر را لایق دانستند و سئوالی از این حقیر پرسیدند و فکر کردند شاید من بتوانم جواب سئوالشان را طوری که قانع شوند بدهم ؛ نوشته زیر تقدیم می گردد .

سئوال : در مورد نقش آفرینی زن  در جامعه ؛ آیا حضور زن در جامعه باید عین حضور مرد در جامعه باشه ( تفاوت جنسیت در تفاوت حقوق اجتماعی و عملکرد فرد در جامعه اثر نداره ؟ ) و این در راستای آزادیه و غیر این دیکتاتوری یا حق داریم بخاطر مصالح جامعه بین جنسیت ها تفاوت بذاریم مثلا بگیم زنان حق رفتن به باشگاه فوتبال رو ندارند و  ...

نظر من : چند سئوال و نکته ( نتیجه گیری با خوانندگان )

1- سئوال اول : آیا در آفرینش زن و مرد تفاوتهایی وجود ندارد ؟ مثلاً  آیا « محبّت » ، « احساس » و ... در زن و مرد یکی است ؟ ؛ « زور بازو » « استقامت » « تحمّل » و ... چه ؟

2- آیا این عین « عقل » نیست که از هر کس به اندازه توانایی‌هایش توقع داشته باشیم و حقوق او هم بر مبنای همین توانایی‌ها باشد ؟ در یک خانه نقش پدر مساوی با پسرش است ؟! سن و سال را در نظر نمی‌گیریم ؟ ( حتّی نقش یک پدربزرگ و نوه جوانش با هم فرق دارند ! )

3- کسانی که مخالف حضور زنان در مثلاً مجامع خاصّی از جمله سالن کشتی و فوتبال و ... هستند به خاطر خودخواهی هایشان و اینکه مردها را برتر می دانند این اعتقاد را پیدا کرده اند ؟!

4- اگر اجازه ندادن به زنان برای حضور در مجامع خاصّی دیکتاتوری است ، از آنطرف آیا حق مردها نیست بروند در استخر زنان و واترپلوی آنان را نگاه کنند !؟ ... اینجا اگر به مردها بگوییم نروند آیا آزادیشان را محدود نکرده ایم !؟ ( اگر هم بگوییم بروند آیا فرهنگ ما اجازه می دهد ؟! ... عقل چه می گوید ؟! )

5- چه کسی باید این بایدها و نبایدها را تعریف کند و حدودش را مشخّص نماید ، غربی‌ها ؟! ... بله آنجا درب سالن کشتی خانمها برای آقایان بسته نیست هر کسی هم هرجور می خواهد فیلم برداری می کند . آنجا لجام « گسیختگی فرهنگی » بیداد می کند . آنها موافق فرهنگ خودشان نیستند بلکه از بس در منجلاب افتاده اند راه به انحطاط کشیدن ما را هم « آلوده به فرهنگ خودشان کردن ما  » می‌دانند . از سئوالات و شبهه‌هایی اینچنینی شروع می کنند که به ظاهر قشنگ است و جای تأمل داد . سئوال جالبی است برای جوانان ما : « چه ضرری دارد زنان بروند استادیوم فوتبال ؟! ... خوب حجابشان را رعایت می کنند ! »  ... امّا ماجرا به همینجا ختم نمی شود به این مرحله راضی نمی‌شوند .. سئوالات دیگری در راه خواهند بود ! این است که قرآن می فرماید : « لاتتبعوا خطوات الشّیطان » از گامهای شیطان پیروی نکنید ( چون با زینت دادن مسائل برای انسان او را جلو می برد ... جلو می برد تا جایی که مبتلا به گناهان بزرگ می کند .

امّا دیدگاه اسلام : زن می تواند با توجه به نیازهای حقیقی خود و توانایی‌های ذاتی خود در اجتماع فعالیت کند ( اصولاً حق اوست ) و مرد هم با همین معیار در جامعه فعالیت می کند . اختلاف در آفرینش زن و مرد از عجایب و شگفتیهای خلقت و نشان دهنده عظمت خالق است  ؛ خودِ خالقِ زن و مرد با توجه به محبّتی که به بندگانش دارد این وظایف و حقوق را برای انان در نظر گرفته و امروزه فقهای ما که دین شناسند اگر در جایی شک کنیم که فلان جا و بهمان جا چطور ؟! ( و برایمان امر مشتبه شود که از وظایف و حقوق ما اینجا « هست » یا « نیست » ) ما را راهنمایی می کنند .

یک نکته قابل توجه :‌ این شعار اسلام است : « نه افراط نه تفریط بلکه حدّ متعارف » ( وسط )  ؛ از دو سمت بام نمی افتیم پائین ! اسلام نمی گوید زن گوشه اتاقش بنشیند و بپوسد و نمی‌گوید با هروضعی و هرکجا که دلش خواست برود . بلکه توانایی‌های او را در نظر گرفته کسانی که با لفظ « آزادی » جلو می‌آیند بویی از مفهوم آن نبرده اند و آن را عَلَم کرده اند تا به هوسها و شهوات بی حد و حصرشان برسند .

و آخر دَعَوانا ان الحمدُ لِلّه ربّ العالمین  




تاریخ : دوشنبه 92/5/28 | 9:34 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

من یک معلّمم !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

http://s1.picofile.com/file/7895532896/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%84%D9%85.gif

من یک معلّم دوره راهنمایی هستم . یکی از برنامه‌هایی که برای معلمها در هر سال پیش می‌آید « انتخاب جا » است . قبل از شروع سال تحصیلی معلمهای هر گروه ( مثل ادبیات و یا علوم و ... ) طی نشستی به ترتیب اولویت ( بنا بر امتیازاتی که دارند ) مدارسی را که می خواهند در آن تدریس کنند را انتخاب می کنند . هر معلم 24 ساعت درس مورد تدریس خود را به قول معروف بر می‌دارد .

پس از اجرای طرح کلاس « ششم » در کشور ، چون یک پایه از دوره راهنمایی کم شد ( بجای اول و دوم و سوم راهنمایی در سال گذشته فقط دوم و سوم راهنمایی داشتیم و امسال فقط اول و سوم داریم و سال بعد فقط اول و دوم خواهیم داشت ) میزان ساعات موجود برای تدریس در دوره راهنمایی بیش از یک سوم تقلیل پیدا کرد ( به بسیاری از معلمها ، ساعتی برای تدریس نرسید )

البته این عده با حضور در برخی مدارس به عنوان « همکاری با مدیر » ( و صریح‌تر بگوییم : بیکاری رسمی ) حقوقشان را تمام و کمال دریافت کردند .

با آنکه از طرف دبیران گروه‌های مختلف پیشنهاد شد ساعات موجود بین همه به طور مساوی تقسیم شود امّا مسئولین وزارت آموزش و پرورش نپذیرفتند !!

امّا به زعم این حقیر که البته از امتیاز خوبی برخوردار بوده و جزء نفرات اول انتخاب جا هستم و به من خیلی راحت برای تدریس ، ساعت می‌رسد فواید سرشکن کردن ساعات تدریس موجود بین همه معلمها به شرح زیر است :
1- عدالت اجرا شده و همه بالسّویه تدریس می کنند

2- همکاران کم سابقه که به انان تدریس نمی‌رسد بعد از این سه سالی که در مدارس راهنمایی دو پایه برای تدریس وجود دارد به خاطر درس ندادن توانایی های تدریس را از دست می‌دهند و یا این تونایی در آنان بشدّت تقلیل می‌یابد

3- آموزش و پرورش « چه ضرری از تقسیم تدریس بالسّویه بین معلمهای یک گروه » می کند که با آن مخالف است ؟!

4- بین کسانی که با تدریس 24 ساعت در هفته و کسانی که بدون تدریس ( و دیدن سختی ) حقوق می گیرند نوعی بدبینی و جبهه گیری ایجاد می‌شود و جوّ همکاری از بین می‌رود

5- کسانی که در مدت این سه سال با راحتی و بدون تدریس حقوق گرفته‌اند ، پس از سه سال ( که باز دروه راهنمایی که با اسم جدید به دبیرستان تغییر نام داده سه پایه می‌شود ) نوعی ناراحتی پیدا می کنند ( چون به راحتی عادت کرده بودند ) . این در فرایند تدریس تأثیر منفی می‌گذارد

6- فرایند تدریس کند شده و همکاران از « بروز بودن » عقب می‌افتند . چرا که در طی سه سال فن آوری پیرفت بسیار زیادی کرده و بالتّبع دانش آموزان نیز از پیشرفت فکری مبرّی نخواهند بود و در نتیجه معلمانی که تدریس نداشته‌اند و از این حرکت رو بجلو کمتر بهره‌مند شده‌اند از دانش‌آموزان عقب می افتند و نوعی اختلال در امر تدریس پیش می‌آید .

7-دبیرانی که دارای سابقه‌های 25 سال به بالا هستند و اولویت اول برای انتخاب جا با آنان است به خاطر سن و سالشان مقداری در تدریس خسته هستند و با اجرای این طرح این گروه 20 ساعت درس می دهند ( و گروه های بعدی 24 ساعت ) امّا تازه نفسها و کسانی که سابقه کمتر از هفت هشت سال دارند ، با وجود انرژی و انگیزه زیاد از ندریس وامی‌مانند !

 این فرایند پس از سه سال در دبیرستان ( ب ) خواهد بود یعنی دو سال بعد اول دبیرستان( ب) نخواهیم داشت و ...

مسئولین محترم خوب است کمی‌بیشتر در مدارس حاضر شوید و دردها را از نزدیک لمس کنید و در پشت میزهای وزارت خانه‌ها و ... برای مدرسه تصمیم نتراشید.  با تشکر

 

 




تاریخ : جمعه 92/5/25 | 3:51 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

نا شعر !

به نام خدا

 

هرچه آسمان نگاه می کند به من

التماس می کند به من

شور آبی حضور او

سهم شوره زارهای خسته می‌شود

من نشسته ام چه بی‌خیال

او بجای من شکسته می شود !

دستهای بی دعای من

داس می‌شوند

دردهای مبهمی که زرد و ساده اند

دور من پلاس می‌شوند

من هنوز شاعرم ، شعور من

قد او نمی رسد هنوز هم نمی رسد به طاقچه

دست او نمی رسد به لحظه‌های سبز باغچه

تشنه می‌شوم ولی

گرچه آخر « سراب » آب هست و نیست

سهم من ز ابرها عقیم ماندن است

 




تاریخ : پنج شنبه 92/5/24 | 10:17 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

سیب سرخ وسوسه

بسم الله الرّحمن الرّحیم
.
سیب سرخ وسوسه

http://uld.parsiblog.com/Files/63f345312254210ec362641d2f3a2871.gif

الله اکبر !

شیطان بلد است دکتر را چگونه گول بزند

مهندس را

آیت الله را

پیر را ... جوان را ...

وبلاگ نویس را

« پیام‌رسانی » را !

او را دست کم نگیریم

پدرمان آدم را آواره زمین کرد با سیب سرخ وسوسه اش !

چنین دشمنی

آمادگی کامل را برای مقابله می‌طلبد

پس

احتیاط !

جاده‌ی عمر لغزنده است

جاده‌ی وبلاگ ، سایت ، اینتر نت و اونترنت هم !

و بنابراین لطفاً

مواظب باشید

در وبلاگتان هر عکسی نگذارید

هر مطلبی ننویسیم

و برای دیگران هر نظری نفرستید و ... هر ...
.
اعوذ بالله السّمیع العلیم من مکائد الشیطان الرّجیم

 




تاریخ : سه شنبه 92/5/22 | 11:32 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

تضمین شعر آقا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

در چند مرحله « طرح تضمین » را اجرا کردم که فقط در مرحله اول از آن استقبال شد . تصمیم گرفتم خودم شعر آقا را تضمین کنم . این هم سعی ناقابلی که کردم ، تقدیم به همه دوستداران آن عزیز مقتدر : ( نواقص را بر ما می‌بخشند ان شاء الله )

من سوخته‌ی دیده بارانی خویشم

افتاده به دام دل طوفانی خویشم

پیشت خجل از طرز غزل خوانی خویشم

سرخوش زسبـوی غم پنهــانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

ای عشق! هوادار تو هستم من درویش

هستم پی دیدار تو یک گام ز خود پیش

گفتی به من : از زخم در این راه میندیش

در بزم وصال تو نگـویـم زکم و بیـش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

ای کاش مرا ای تو که جانی و جهانی

بنشینی و در بزم نگاهت بنشانی

من تشنه چشم توام آنگونه که دانی

لـب بـاز نکـردم به خروشـی و فغـانی
مـن محـرم راز دل طـوفــانـی خویشم

بگشا پی خوشنودی این غمزده دستی

گردی بزدا از نگه باده پرستی

هر چند که تا حال دلم را نشکستی

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم

تا راه به میخانه‌ی اسرار نبردم

با هر مژه از گونه رد اشک ستردم

خود را ز محبّان وصالش نشمردم

از شوق شکرخند لبـش جان نسپـردم
شرمنـده جانـان ز گران جانـی خویشم

باریست که بر دوش کشیدم به همه عمر

جز « هجر » ندیدم ، نشنیدم به همه عمر

یکبار به وصلت نرسیدم به همه عمر

بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

ای عشق ندارم ز تو غیر از تو تمنّا

ساحل شده‌ام ، سایه و همسایة دریا

تا سیر ببینم همه عمر رخت را

هر چند « امین » ، بسته دنیا نیـم امّا
دلـبـسـتـه یــاران خــراسـانـی خویشم




تاریخ : سه شنبه 92/5/22 | 12:56 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

دعای شب فطری !

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

 السلام علیک یا ابا صالح المهدی و علی آبائک

شب عید فطر این دو رباعی تقدیم به آن یار حاضرِِ ناظرِ  غائب از نظر  :

 

ای کاش به چشم آب رو برگردد

آبی که ز جو رفته به جو برگردد !

امشب بجز از دوست نخواهیم از دوست

خوب است دعا کنیم « او » برگردد 

 

 

ای کاش دلم از پس غم بر آید

آرامش جان من ز در ، در آید

آقا! به دعای من بگویید آمین!

ای کاش که انتظارتان سرآید

 

اللهمّ عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر




تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 5:9 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

سرود شوق دیدار

 

به نام خدا 

سرود نگاه آسمانی

 

http://uld.parsiblog.com/Files/9a0993caef3d480f4b91f8faf01c7655.jpg

نکاه آسمانیت را

ای گل

اگربه چشم من بدوزی

مرا که با غمت چو شمعی

هستم

به کام شعله ای بسوزی

حقیقتی که ریشه دارد در جانم

تویی که با غمت چنین سرگردانم

بیا که آتش دل خون خود را

به آب دیدنت فرو می نشانم

شوق دیدار رویت را دارم مهدی جان

قلبم را به عشقت می سپارم مهدی جان

ای همة هستیم    

علت بد مستیم

شادم از اینکه چنین با 

بند غمت بستیم

شوق دیدار رویت را دارم مهدی جان

قلبم را به عشقت می سپارم مهدی جان

تمام آرزویم این است

آقا

شبی به دیدنم بیایی

چه می‎شود تو را ببینم

آری

تویی که با من آشنایی

شکفته یاد تو در آغوشم آقا

نمی‎شود غمت فراموشم آقا

شراب حسرت کلام سبزت را

ز جام دوری تو می‎نوشم آقا

ذکر و یادت دوای دردم ابا صالح

همچنان دنبالت می‎گردم ابا صالح

عشق و غمت می‎دانم

گشته عجین با جانم

با همة بی صبری

منتظرت می‎مانم

شوق دیدار رویت را دارم مهدی جان

قلبم را به عشقت می سپارم مهدی جان

 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/5/16 | 10:13 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

شطحی دیگر !

بسم ربّ النّور

شطحی دیگر !

 

دانلود والپیپرها و تصاویر بسیار زیبا از گل

طاقت این دل خراب کم است

 گل همین ! ... « گل » ! ... مرا گلاب کم است

تیغ مژگان آبدار بکش

چو منی را فقط عِتاب کم است

تشنة مستی نگاهت را

چند پیمانة شراب کم است

جذر دریا منم که مردابم

پیش تو مدّ آفتاب کم است

در شب گیسوان خوشبویت

تاب من ـ ماه من ! ـ بتاب ، کم است !

من بدم گرچه ، کاش برگردی

خوب من ! دیدنت به خواب کم است !

آنچنان دوست دارمت که چو رود

هرچه سویت کنم شتاب کم است

-       : عشق !؟ آخر مگر جنون داری !؟

یا برای تو نان و آب کم است !؟

- این چه حرفیست ای جنون ، جز تو

همه را کرده‌ام جواب ، کم است ؟!

دردِ دیوانه ! آه ، از این دل

گر بسازی فقط کباب کم است !

ماهیان تشنه‌اند ، اقیانوس !

 ای نظر تنگ ! تُنگ آب کم است

پیش چشمم نسوز، طاقت من

طاق شد گرچه این عذاب کم است

تو خودت لطف خویش را بشمار

هرچه من می‌کنم حساب کم است

در فراق تو اشک چشمم را

گر بنامی می مذاب ، کم است

 




تاریخ : سه شنبه 92/5/15 | 4:45 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

حاکمان سرزمین نفس !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام بر شادکامان دیدار حضرت دوست در مهمانی خواص از اولیاء او

بساط « بسط » قلبتان همیشه پا برجا باد

نگاهی نو به فرازی از یکی از دعاهای ماه رمضان (12)

اللهمّ ادخل علی اهل القبور السّرور ... اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ ، اللهمّ اَصلِح کلّ فاسدٍ م‍ن امورِ المسلمین ...

خدایا هر « فرمان ده » فاسدی که امور مسلمانان را در دست دارد را اصلاح کن .

انواع فرمان‌داران امور مسلمانان
1- رئیس یک اداره جزء !
2- دهدار و یا شورای روستا
3-  شهردار و یا فرماندار ( مسئولین شهرستانی )

4- استان دار ( مسئولین استانی )

5- وکیل و وزیر و رئیس جمهور و ... ( کشورهای مسلمان )

6- زعامت امور دینی مسلمانان از امام جماعت در یک ده کوره گرفته تا امام جمعه و مرجع تقلید و ...

خلاصه هر کس که بر چند نفر تا چند میلیون نفر حکم می راند می‌شود « حاکم امور مسلمین »

خدا را شکر که در مذهب شیعه حاکمان شرع همه صالح و مصلح هستند 0

یک « اگر » در بطن این دعا به چشم می‌آید . « اگر » فاسد هستند ...

یک سئوال : چرا اصلاح را برای تمام حاکمان دنیا نمی‌خواهیم ؟! ( و فقط برای حاکمان بر مسلمانان از خدا طلب می کنیم ) شاید به این خاطر که حاکمانی که بر سرزمین‌های غیر اسلامی حکم می رانند چون مبنای حکومتشان دین نیست قابل اصلاح نیستند ؛ شاید آنجا که خدا بشارت داده که دین اسلام بر تمام جریانهای حکومتی پیروز خواهد شد : « هو الذی ارسَلَ رسوله‌ بالهدی و دین الحق لِیُظهِرهُ علی الدّین کلّه » همین نکته را مد نظر داشته .

پس یک معنی این دعا این است که خدایا حاکمان سرزمینهای اسلامی اگر فاسند اصلاحشان کن و این اصلاح یا ایجاد تغییر در رویه حکومت داری آنان است و یا تعویض آنان .

معنی دوم : هر انسان در مملکت وجود خود حاکمی دارد ، او با اختیار خود یا زمام امور خود را به شیطان و قوای شیطانیه داده و یا ملک نفس خود را به قوای رحمان سپرده . در سرزمین وجود انسان همیشه بین جنود رحمان و جنود شیطان جنگ است ؛ تا کدام موفق به تسخیر آن شوند و انسان با اختیار خود شاهد این جنگ است ( بل الانسان علی نفسه بصیره ) گاه به طرفداری یکی از این قوا بر می‌خیزد و می‌شود آنطرفی ! آیه « مِنَ الجنة و النّاس » احتمالاً اشاره به همین موضوع دارد ( جایی که انسانی سرزمین نفس حود را کاملاً به شیطان سپرده و خود یکی از شیاطین شده )

با توجه به این نکته با بیان این دعا از خوا می خواهیم که سرزمین نفس ما را اگر شیاطین ( در هر مرتبه‌اش ) آن را تصرّف کرده‌اند از دست آنان بگیرد و به دست جنود رحمان بسپارد . یعنی ما را در جهاد اکبر پیروز بفرماید ( والله العالم )




تاریخ : پنج شنبه 92/5/10 | 11:37 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی