بسم الله الرّحمن الرّحیم
ضمت تقدیر و تشکر از همه عزیزانی که در مسابقه چند نکته از غدیر شرکت کردند ، بعد از قرعه کشی اسامی برندگان به شرح زیر مشخص شد
لطفاً نوع سیم کارت خودشان را به صورت پیام و یا نظر اعلان کنند
کسانی هم که در پارسی بلاگ وبلاگ ندارند چگونگی دریافت شارژ را مشخص نمایند ( با ارسال ایمیل یا دادن شماره تماس )
برندگان :
1- عرشیا مهران
2- رهبر یار کوچک
3- سید امیرحسین میرحق جو
4- منتظر
5- narges
6- زهرا بارکوسرایی
7- آرین محقق
8- ماه ومهر فاطمه
9- امیرحسین عوض خواه
10- امیرحسین ریاحی نیا
خداوند همه ما را جزء شیعیان واقعی مولایمان امیرالمومنین ( علیه السلام ) قرار دهد
آمین
به نام خدای علی اعلی
شعر خوانی حقیر در شب غدیر ( مسجد جامع لاهیجان ) :
علاقمندان برای گوش کردن به این آدرس مراجعه بفرمایند : http://www.lahidjan.com/34295
برای عشق و عدالت غریب زیست علی
هنوز مانده بفهمیم اینکه کیست علی ...
بسم الله العلیّ الاعلی
اللهمّ اجعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین و اولاده المعصومین
سلامٌ علیکم
یادآوری و بزرگداشت عید غدیر رسالتی است که بر دوش همه شیعیان و محبّین امیرالمومنین ( علیه السلام ) سنگینی می کند
یکی از سندهای مهم در خصوص ولایت امام علی ( علیه السلام ) خطبه غدیریه است
آیا تا کنون وقت کرده اید یکبار آن را با دقّت بخوانید و نکاتی از آن را به خاطر بسپارید ؟ ( چرا که سند حقّانیت مذهب ماست )
به همین منظور مسابقه « نکاتی از غدیر » برگزار می شود :
به 10 نفر از شرکت کنندگان در این مسابقه به قید قرعه هر کدام یک شارژ تلفن همراه 5000 تومانی ( به انتخاب خودشان ) اهداء خواهد شد
سئوال :
نکته ای از نکات قابل برداشت از خطبه غدیریه را بیان کنید ( در نظرات این پست قرار دهید )
( چون نظرات بعد از تأیید دیده می شوند از نوشتن نکات تکراری خودداری فرمایید )
مهلتشرکت در این مسابقه تا ساعت 22 چهارشنبه بیست و دوم مهر خواهد بود
عزیزانی هم که مایلند سهمی در اهداء هدایا داشته باشند اطلاع رسانی فرمایند
خداوند ما از از عاشقان حقیقی مولایمان امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) قرار دهد
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در سالگرد روزهایی که پیر میخانه عشق ، امام حسین ( علیه السلام ) مکه را به قصد منایی بزرگتر ترک کرد بیتی از خواجه شیراز را به شرح می نشینم :
آنکه جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت بر در میکده دیدم که مقیم افتادهست(1)
معنی بیت : با تقواترین انسانها با یاد تو و آنچه بر تو رفته است ، از همه جا روگردان شده و فقط متوجة تو میشوند .
در این بیت کعبه ، لب دو واژه کلیدی هستند که ما را به سمت امام حسین ( علیه السلام ) سوق می دهند . او که کعبه را ( و حج ) را رها کرد و به سوی کوفه رفت . او که در روز عرفه زیارت کربلای او و بودن زیر قبّه مضجع او از بودن در عرفات بالاتر است ؛ او که یاد لب عطشانش یادگاری از لحظه های آب نوشیدن آزادگان جهان است ( پس از هر بار آب نوشیدن او را یاد میکنند )
آری « یاد لب » در این بیت میتواند به لب عطشان امام حسین ( علیه السلام ) و یاران باوفای ایشان و مخصوصاً کودکان تشنة کاروان حسینی اشاره داشته باشد . « کعبه » نیز میتواند رمز بندگی باشد که در این صورت « کسی که مقیم همیشگی کعبه است » کسی است که تقوا را کاملاً رعایت میکند و به انجام تمام امور دین مقید است و تقوا آن است که به اطرافمان حسین وار بنگریم ؛ به تعبیری دیگر : درس تقوا را باید از مکتب امام حسین ( علیه السلام ) آموخت .
بنا بر احادیث فراوانی ، ثواب زیارت امام حسین ( علیه السلام ) از ثواب حج بیشتر است امام صادق در بارة ثواب زیارت امام حسین فرمودند : زیارت قبر امام حسین ( علیه السلام ) برابر بیست حج و برتر از بیست حج است (2) البته احادیث فراوانی در این زمینه موجود است . وقتی ثواب خواندن زیارت عاشورا در روز عاشورا با دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد که همه در خدمت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) انجام گرفته باشد برابر است (3) ثواب زیارت از نزدیک چقدر است ؟
میتوان از حرم امام حسین ( علیه السلام ) به عنوان میکده یاد کرد (4) ، چرا که رمزی از تفکر حسینی است و عاشقان حقیقی امام حسین ( علیه السلام ) مقیم این مکانِ لامکان هستند ؛ و « خود » را با بینش و بصیرت تفکّر حسینی ساختهاند .
« مقیم میکده » میتواند اشاره به هر کسی باشد که از دین توشهای ( به هر اندازه ) برگرفته است و صد البته جز پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) و خاندان پاک آن بزگوار چه کسی دارای مقام عظیم انسانیت است و چه کسی جز ایشان « دارد » که بدهد ؟! (5)
به قول معروف فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد . یاد آوری این حدیث شریف از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) خالی از لطف نیست که در بارة علم امام علی ( علیه السلام ) فرمودند : « من شهری از حکمت هستم و آن ( حکمت ) بهشت است و ای علی تو درِ آن هستی » (6)
از معاویة ابن بجلی از اصحاب جلیل القدر امام صادق ( علیه السلام ) روایتی مشروح در بارة اهمیت زیارت امام حسین ( علیه السلام ) نقل شده که در قسمتی از آن امام صادق ( علیه السلام ) به او فرمود « ... ترک مکن زیارت آن حضرت را به خاطر ترس از احدی ، که هر که از روی ترس ، ترک زیارت کند آنقدر حسرت میبرد ( در قیامت ) که آرزو میکند که کاش آنقدر در کنار قبر امام حسین ( علیه السلام ) میماندم تا در آنجا مدفون میشدم ... » (7)
مقیم میکده میتواند کسی باشد که زیاد به زیارت امام حسین علیه السلام میرود و یا زیاد از او می گوید و یا به دنبال احیای سیره اوست که از بزرگترین خواسته های او امر به معروف و نهی از منکر است ...
والله العالم
پانوشت ها :
1- غزل 36 ، بیت 8
2- شیخ صدوق ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، نشر اخلاق ، چاپ چهارم ، زمستان 1379 ، صفحة 195 ، حدیث 34 فقط در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق پنجاه و دو حدیث در بارة اهمیت زیارت امام حسین ( علیه السلام) آمده است که در بسیاری از این احادیث ، ثواب زیارت آن حضرت با ثواب حج مقایسه شده است . ثوابهایی که در احادیث این کتاب برای زیارت امام حسین ( علیه السلام ) آمده است به شکلهای مختلف ، برابر با یک عمره ، یک عمرة مقبول ، یک عمرة بدون گناه ، یک حج ، یک حج و یک عمره ، یک حج و یک عمره تا ده حج و ده عمره ، بیست حج و بیست عمره بدون گناه و مقبول ، صد حج و صد عمره مقبول ، هزار حج و هزار عمره مقبول و ...
3- شیخ عباس قمی ، کلیات مفاتیح الجنان ، چاپ عترت ، صفحة 890 ، زیارت امام حسین ( علیه السلام ) در شب و روز عاشورا
4- صفحة 13 ، در توضیح بیت « دلم ز صومعه بگرفت و خرقة سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا »
5- به قول حافظ :
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بندة طلعت آن باش که آنی دارد ( غزل 125 ، بیت اول )
6- آیت الله جوادی آملی ، عبدالله ـ حکمت عبادت ، مرکز نشر اسراء ، چاپ پنجم ، 1381 صفحة 255 ( نقل شده از : بهار الانوار ، جلد 40 ، صفحة 200 ) حدیث معروف دیگری نیز هست که پیامبر ( صلی الله علیه و آله )فرمودهاند که : من شهری از علم هستم و علی درِ آن شهر است هر کس طالب علم است باید از درِ آن وارد شود .
7- شیخ عباس قمی ـ مفاتیح الجنان ، چاپ عترت ، چاپ دوم ، 1382 ، صفحة 809
به نام خدا
داستان غریبی است داستان امتحان !
اسماعیل از دستان کارد نجات یافت
از نسل او محمد ( صلّی الله علیه و آله ) و علی ( علیه السلام ) قدم بر عرصه عشق گذاشتند
تا از نسل آن دو « حسین » ( علیه السلام ) ، این « ذبح عظیم » گلو به خنجر بسپارد
داستان آب شاید غریب تر باشد !
قوم صالح از آب منع شدند امّا ... و شد آنچه شد
إِنَّا أَرْسلْنَا عَلَیهِمْ صیْحَةً وَحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ المُحْتَظِرِ
سپاه طالوت از آب نوشیدند ... آبی که ممنوع بود « الّا غرفةً بیده »
و مستانه نوشیدند ... الّا قلیلآً منهم ... و منع شدند از همراهی داود در قتل جالوت
امّا در هیاهوی روز ذبح عظیم
عبّاس ( علیه السلام ) از آب منع نشد
اگر می نوشید شاید توانش بیشتر می شد
و مشک به خیام می رسید
و البته شاید هم نمی رسید !
ولی ننوشید
آب موج برمیداشت و زلالی خود را به رخ می کشید :
ای آب با آبرویم بازی مکن دست بردار
من حال شوخی ندارم این خط و این هم نشانه !
شاید برای این امتحان است که به قربانی اول آب می نوشانند آنگاه ذبح میکنند
جانها و سرها فدای این دو برادر که در مواسات و موفقیت در امتحان دادن ، گوی سبقت از همه ربودند و رسیدند به آن جا که باید
السلام علی الحسین ( علیه السلام ) و علی اهل بیته
بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین
مثنوی غزل « کسی که بغضش را، تکه تکه خورد » ( تقدیم به جانبازان شیمیایی )
... نداشت قلب تبر ، عشق را نمیفهمید
« بهار » ، « بار دگر عشق » را نمیفهمید
سفر به خلوت سبز درختها نکنید
اگر که مثل تبر عشق را نمیفهمید!
اگر به پیچکها شک کنید در این باغ
شما توکّل بر عشق را نمیفهمید !
چو سرو باید لبریز ایستادن بود
نشستهاید ؟! مگر عشق را نمی فهمید ؟!
به سوی آبیها تا شبیه رودی سبز
نکردهاید سفر ، عشق را نمی فهمید
کسی به ناله آتش، سپرده گوش اینجا
شبیه خاک کسی میکند خروش اینجا
کسی شبانه ز نرگس، سراغ می گیرد
شبیه لاله تنش، بوی داغ می گیرد
چه ناکجای غریبی است آسمان، بی عشق !
نگو! که خواهد پوسید دستمان بی عشق
و این منم که خزان را چو برگ زیستهام
ز زندگی چه بگویم که مرگ زیستهام
کسی که خود را یکباره حیف کرد ، منم
کسی که در خود پوسید و کیف کرد ، منم
کسی که هیچ به آیینه ها، نگاه نکرد
ز توبه کردن خود، توبه هیچ گاه، نکرد
کسی که از سخن خویش یکه خورد، منم
کسی که بغضش را، تکه تکه خورد، منم
کسی که در گذر بادهای دیوانه
نشست و گیسو افکند، در کف شانه
کسی که شست، به یکباره، دست از دل خویش
میان طوفان، طرفی نبست، از دل خویش
کسی که هیچ، دریغش نیامد، از لب تیغ
برای خاطر عشق ، از جنون، نکرد دریغ
کسی که عمری، لبخند زد، برای خدا
چو نی به دست خویش، بند زد برای خدا
کسی که مبهوت از عطر سیب مانده ، منم
کسی که پیش خودش هم غریب مانده منم !
شبی مخاطب والشمس، کرده ام خود را
شبیه آیینه لمس کرده ام خود را
چو من ز خویش عیادت نکرده است کسی
چو من چنین به خود عادت نکرده است کسی
چه میکنم ؟ هیچ از درد ناله شب تا صبح
چه میشوم ؟ از سرفه مچاله شب تا صبح
منم که تاولهایم هنوز میخندند
به خنده لب را وا میکنند و میبندند !
دگر اگرچه برایم نمانده حوصلهای
نمی کنم ولی از دردهای خود گلهای
چفیة من تصویر گنج و رنج من است
که یادگاری از کربلای پنج من است
چفیهام او را گرچه غش نمیگیرد
و مثل من هرگز سرفهاش نمیگیرد
غمی غریب ولی در نگاه او جاریست
همیشه رود کبودی از آه او جاریست
چفیه من وقتی که شیمیایی شد
در آرزوی شهادت کمی هوایی شد
ولی هنوز نفس می کشد و منتظر است
به دور خویش قفس می کشد و منتظر است
خدا کند ، نکند صبر او حرام شود
وکار اینهمه لبخند او تمام شود ...
خسته نباشی دلاور !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
برای تشخیص یک بیماری اگر دکتر باشی به نشانه های ان بیماری دقّت می کنی و البته با فراست نشانه های مشترک چند بیمای را مد نظر خواهی داشت ؛ مثلاً سرفه میتواند یکی از نشانههای چند نوع بیماری باشد ( نشانه های دیگر را هم باید در نظر گرفت تا در درمان اشتباهی صورت نگیرد )
بیماری های باطنی هم همینگونه است
گاهی کسی نشانه برخی بیماری های باطنی را دارد ولی خود را بیمار نمی داند مثلاً نشانه بیماری حسد را دارد ولی خودش را حسود نمی داند و یا نمی خواهد بداند !
یکی از این بیماریهای مهلک که منشأ بسیاری از بیماری هاست نفاق است
نفاق خیلی نشانه دارد که اگر همه اش در کسی جمع شود کار خیلی سخت میشود اینجا به چندتایش اشاره میکنم:
منافق به قول معروف « کاهل نماز » است . نه گاهی از مواقع و به خاطر خستگی و ... بلکه « همیشه » نماز را دست کم می گیرد . او نماز می خواند اگرچه اعتقادی به نماز ندارد ولی از طرف دیگر در خواندن آن برای خود خیری توهّم می کند ( مثلاً چون بین اهل دیانت زندگی می کند و نماز خواندن در پیش آنها از مقامات است ( و نماز نخواندن باعث تنفّر ! ) او نمی خواهد در بین آنان بی اعتبار باشد نماز می خواند و البته این تناقض و سردرگمی اعتقادی باعث می شود نماز رادست و پا شکسته بجا آورد و همین می شود باعث لو رفتن ذات او( و بین مؤمنان به ایمان حقیقی نداشتن معروف می شود )
: اذا قاموا إلی الصلوه قاموا کسالی یراون الناس و لایذکرون الله إلّا قلیلاً (سوره نساء آیه 142)
( جای دیگر آمده : لایأتونَ الصّلوة الّا و هم کُسالی ( سوره توبه آیه 54 ) ... کُسالی = کسالت و تنبلی ! ... جالب است که اینجا حرف از « اقامه نماز » نیست ! ... و شاید مراتب نفاق را می خواهد برساند )
علت را هم میگوید : یُراؤن النّاس ( می خواهد به رؤیت مردم برساند )
یکی دیگر از نشانه های منافق طرفداری از سایر منافقان است :
انّ المنافقین بعضهم اولیاء بعض ( سوره توبه آیه 67 )
و نشانه بزرگ دیگر منافق این است که درست برعکس مؤمنان به بدی ها امر و از خوبیها نهی میکند
یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف ( سوره توبه آیه 67 ) ... در محیط حقیقی این کاملاً بارز و قابل دیدن است . کسی که دیگران را از نماز باز می دارد ( مثلاً میگوید هنوز وقت هست ! ) و یا از انفاق می ترساند و یا ...
و یا دعوت به مجالس لهو و لعب و قمار و ... می کند
منظور این حقیر از این نوشته این است که بگویم در محیط مجازی هم هر کسی دیگران را به بدیها بخواند و از خوبیها باز دارد مراتبی از نفاق را دارد ... مثلاً دیگران را به گذاشتن عکسها ، صوت و فیلم های ناجوردعوت کند و ...
نشانه های دیگری هم برای منافقان است :
یقبضونَ ایدیهم ... کنس و بخیل هستند و در انفاق بسیار سخت گیر بر خود !
به خدا پناه می بریم از همه اینها
یا حق
به نام خدا
آن مرد رفت !
عشق من این « بشر » است
این ابّربشر
قلمش چنان در محضر کلمات می رقصد که گویی بزم سماع در قونیه برپا شده
شمس کجاست !
من مولانای دیگری هستم
آن خطاط نه سه گونه که چهارگونه خط نوشتی !
آن خط چهارم منم !
آن خطاط چهارمین خط را در من نگاشته است ... « من » نگاشته است
« عشق » آخر خط نیست
چیزی فراتر از عشق هم وجود دارد
سرّ جهان هستی
عشق که مکشوف است ... آن « فراتر » فراتر از کشف و شهود است
آن خط چهارم است
آن بشر !
آن مرد
آن مرد آمد ... نه ! ... آن مرد رفت ... آن مرد در باران رفت ... باران در آن مرد رفت ... افسوس آن مرد رفت ... و من مانده ام با چیزی فراتر از عشق آن مرد ... خود آن مرد
یا ذاالجلال والاکرام
زندانی که نه « راه باز » دارد ... نه مرخصی شهری می دهند ... نه از شدت شکنجه هایش کم می کنند ... نه تخفیفی در محکومیتش داده میشود ، نه پایانی برای آن متصور است، نه عذری را میپذیرند جهنّماست ( به قول امیرالمؤمنین ( علیه السلام) : برای زندانیانش فدیه ای نمی گیرند )
جهنّمیان از ملائکه در خواست می کنند از خدا بخواهند که فقط یک روزدر عذابشان تخفیف بدهد :
... و قال الذین فی النّار لِخزنة جهنّم ادعوا ربّکم یخفّف عنّا یوماً مِن العذاب ... ( غافر - 49) ( و کسانی که در آتش هستند به خازنان دوزخ می گویند که از پروردگارتان بخواهید یک روز از عذاب ما کم کند )
که با شماتت روبرو می شوند و درخواستشان رد می شود و جواب می شنوند : ... قالوا اولم تأُتیکم رُسُلُکُم بالبیّنات ... ( غافر - 49) ( آیا پیامبرانتان با دلایل روشن نزدتان نیامدند ؟! ... )
قابل توجه : نام این سوره غافر است و ابتدای آن خداوند کریم خود را با « غافر الذّنب و قابل التّوب » معرفی می فرماید و البته پس از آن با « شدید العقاب » و باز با « ذی الطّول » ( صاحب نعمت فراوان ) در باره صفات خویش صحبت می فرماید . خدایی که رحمتش بر غضبش پیشی دارد ( سبقَت رحمتهُ غضبَه ) امّا وقتی با اینهمه کمک و راهنمایی و پذیرش هزاران باره ای توبه و ... بنده ای از روی غرور و خودخواهی و ندانمکاری عامدانه خودش خودش را از رحمت خدا محروم کرد ؛ حق چنین بنده ای بند زندان بلای جهنّم است
کسانی که تا الآن وقت نکرده اند زیاد معانی قرآن را بخوانند همین امروز سوره غافر را باز کنند و معنای آیاتش را بخوانند و در آن قدری بیندیشند
خداوند به همه ما توفیق توبه حقیقی عنایت بفرماید و عاقبت امر همه ما را ختم به خیر قرار دهد . آمین
.: Weblog Themes By Pichak :.